چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
من اگر یک درخت هم بودم شعری از مهدی ولی الهی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ تير ۱۳۹۹ ۱۶:۴۰ شماره ثبت ۸۷۹۲۸
بازدید : ۲۵۳ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب مهدی ولی الهی
|
ازکسی انتظار یاری نیست
پشتمان را کسی نمی خارد
شعر گاهی به فحش می ماند
صاحبش خواهشن برش دارد
گله ازدست شاعران هم نیست
آدمیزاد ترس جان دارد
ما به جبر زمانه محکومیم
آسمان خون چرا نمی بارد
از غزل های عاشقانه نپرس
آن زمان زندگی به کامم بود
گله ای مختصر اگر هم بود
بی مخاطب ترین پیامم بود
جرم ما انعکاس فریاد است
شعر مامور وشاعران معذور
ما تماشاگران تاریخیم
بی تفاوت نشسته در صف گور
می توانم برویم ازبیداد
می زنم باجوانه ام فریاد
باز هم خاک ناسخاوتمند
دست عجزم به دامنت افتاد
آخرین دور چرخ گردونم
هرشب آماده ی شبیخونم
کفر نعمت نکرده مطرودم
زندگی من که ازتو ممنونم
من اگر یک درخت هم بودم
میوه ام پرتقال خونی بود
ساقه ام معدن تبر می شد
ریشه ام فکر سرنگونی بود
من شکاف یقین و تردیدم
سیب ممنوعه را چرا چیدم
سرزمینم، غریبگی کافیست
من پراز حس و حال تبعیدم
در ملاجم هزار پینوشه
دیکتاتورهای باورم هستند
می کشندم به مرگ تدریجی
بس که افکار خائنم پستند
من اگر رودخانه هم بودم
جرم ممنوعه جزرومد می شد
شاهد کوچ ماهیان بودم
آب در انحصارسد می شد
منِ امروز اگر گل آلودم
نسبم از تبار باران است
قصه های حسین کردم من
مثنوی در دلم فراوانست
من نوشتار روی یک قبرم
نخ نماهای ظاهرا محزون
پرم از قوز های بالاقوز
روی دوشم مصائب حلزون
بعد هرشعر پیرترشده ام
ازخودم ازتوسیرترشده ام
اهل جنگل نبوده ام اما
رفته رفته کویر تر شده ام
صادقانه بگویمت دنیا
از نقابت چقدر بیزارم
مثل پاییز رو به اتمامم
مثل ابر بهار می بارم
حکم تکفیر واژه را دادند
هفت پشتم به گریه افتادند
شاعران در سکوت می میرند
شاعران ناجیان غمبادند
فرصت عاشقانه خواندن نیست
ازخودم از فروغ معذورم
حافظم کنج گنجه می پوسد
از نگاه دروغ معذورم
سنگ زیرین آسیابانیم
جلد ممنوع بینوایانیم
سوژه ی یک رئال غمناکیم
ما کوزت های نسل ایرانیم
باز شکرت خدا خدا نشدم
معبد گریه و دعا نشدم
نقطه ی عطف کبریا نشدم
ضامن آدم دوپا نشدم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در وصف شعر و شاعری در این زمانه