سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 1 مهر 1403
    19 ربيع الأول 1446
      Sunday 22 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۱ مهر

        آن روز ها

        شعری از

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۰ ۱۲:۵۱ شماره ثبت ۴۶۰
          بازدید : ۱۱۴۲   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

        من بودم و یک مادرِ پُر رنج و درد

        زیرِ امرِ یک پدر،

        کز خشم سرآمدِ زمان بود.

        مادرم گاهی که خون می خورد

        و رنگین چهره بود!

        به پدر خط و نشانه می کشید.

        کین چنین و آنچنانت می کنم!

        .........................

         

        اما من در زیر بارش،

        در کنارش خسته بودم.

        پدر هر بامِداد می گفت:

        بیا ای کوله مرجون!

        زودِ باش، چَسبُو، بُوئمی،

        وقت تنگ ست!

        روُ کرم و مرتضی را کن خبر

        در کومه هاشان، ای پسر!

         

        چشم نداری تا ببینی

        این همه بر خاک افتاده

        سپیدار؟!

        بید ها را ننگریدی،

        مُرده اند؟!

         

        و دیدم یک خِرَکدارِ غمین

        بر دست او یک کاردِ خونین،

        کز میانِ بیشه زار می آمد.

        زیر لب می گفت:

        عجب! ای دادِ بی داد!

        چه خری بود!

        یادم می آید

        که او را جای یک گاری و اسب اش

        از مرادعلی خرکدار،

        با دو صد ذوق و دو صد خواهش گرفتم!؟

        که نفرین بر تبر،

        کز سپیدار جان گرفت و

        وز منِ بیچاره رنج!؟

         

        چرا رنج؟!

         پس بگذارم که شب آید،

        و گرگان

        اندک اندک

        جانِ از رنجم بگیرند؟!

        چون دگر به رنجِ سختِ ما

        نمی خورد!

        در خیالِ کودکی ام:

        راستِ می گفت، از شکنجه،

        او هراسان بود...

        ......................

        کوله مرجون=در گویش لری=ابن ملجم مرادی.

        چَسبو= تند و تیز.

        بُوئمی= بابامی=پدَرَمی.

        خِرَکدار= کسی که دارای چهار پایان است و از راه بارکشی ارتزاق می کند.

         

        کرم و مرتضی= دو تا از افراد رنجمند بودند.

        پژواره

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        طاها محبی (حزین)

        ،

        ایرج محرم پور

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2