سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        عقاب جَست

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۳ ۰۰:۱۵ شماره ثبت ۱۳۲۷۳۹
          بازدید : ۵۶   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        عقاب جَست
         
        شاپرک درآسمانها جاش بود
        او جدا از اینهمه  اوباش بود
        می پرید هرجا که میخواست ،
        به هر بیغوله راه
        ز بهرِ زندگی با گُل و گیاه ،
        پرواز و آزادی ، تنها راه ش بود
        اسیری دید که غُل در پاش بود
        بدجوری دلش سوخت بهر آن اسیر
        بیشتراز غُل ، کمرِخم شده و دوتاش بود
        یادش آمد او را جایی دیده بود
        همانوقتی که قد اسیر، چون درخت راش بود
        حالا اینجا ، دراین زندان فشل ،
        اینچنین اوضاع ش بود
         
        دنیا آدم را به ناسور میکِشد
        دنیا گاهی آدمی را ، سوی وافور میکِشد
        گاهی میکشاندش سوی وفور
        بی شک او را سوی کافور میکِشد
        آدمی مرگ را یقیناً میچشد
        نه فقط آدمی بلکه شاپرک
        آدمی رنج میکشد
        آنقدر که کشان کشان ،
        بَرَندش بسوی بازهم زندگی
        ای خوش آن روح که انسانیتش را ،
        بسوی گنج میکِشد
        گنج ، دیدارِ شریف یار میباشد و بس
        نه همین دیدارهای زشت و گس
        صحنه های بالا فاش نبود برای هرکسی ،
        اثرِ یار، بهرِ چشمان دقیق بس فاش بود
        راز را ، دنیا به هرکسی نگفت
        چاره اش توسل به منقاش بود
        هرکه منقاشی نداشت ، نتیجه اش ،
        تکرارِ ایکاش بود
        عقاب جَست بسوی نور
        آنکه ره نبُرد به نور، خفاش بود
         
        بهمن بیدقی 1403/6/31
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۰۷:۴۳
        .

        درودتان لستادگرامی
        بسیارزیباوارزشمنداست
        تندرست و شاد کام باشید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۰:۵۴
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از محبت و لطفتان
        شاد باشید و سلامت و موفق
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۲:۳۲
        درود بر جناب بیدقی عزیز..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۳:۳۸
        با سلام و عرض احترام آقای نجفی بزرگوار
        سپاسگزارم از محبت و لطفتان
        شاد باشید و سلامت و موفق
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۵:۳۷
        درود و عرض احترام بزرگوار
        زیبا و جالب است
        سلامت باشید
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۶:۲۴
        با سلام و عرض احترام آقای گلی ایوری بزرگوار
        سپاسگزارم از محبت و لطفتان
        شاد باشید و سلامت و موفق
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۹:۴۹
        باعرض سلام
        رقص قلم نابتان ستودنیست
        جانتان مانا وزبانتان گویا
        هزاران درود شاعرو استادبزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۲۰:۰۰
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        بینهایت سپاسگزارم از محبت و لطفتان
        شاد باشید و سلامت و موفق
        ارسال پاسخ
        یاسر قادری
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۲۱:۱۴
        درود جناب بیدقی
        مثل همیشه پر محتواو دلچسب
        مرحبا خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۲۳:۲۶
        با سلام و عرض احترام آقای قادری بزرگوار
        سپاسگزارم از محبت و لطفتان
        شاد باشید و سلامت و موفق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6