سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
حافظ! امشب غزلي نيست براي من و تو
اشكها كاش زبان بسته نبودند چنين
تا به گوشش برسانند رثاي من و تو
ديرگاهي ست كه از يار نباريده خبر
كاش لطفي كند امروز هواي من و تو
پشت سنگ دل او چشمه ي پاكي ست ولي
بي اثر گشته در او مهر و وفاي من و تو
زمهريري ست زمان آتش جمشيد كجاست
چاره كي مي كند اين پاره قباي من و تو
دل به ساقي و خرد را به صفا مي سپريم
در شگفتند خلايق ز سخاي من و تو
مبتلايان به عشقيم و طبيبي به جهان
هيچ امّيد ندارد به شفاي من و تو
عاشق صدق و صفائيم در اين شهر ريا
گشته اين عشق جگرسوز بلاي من و تو
جام مي از كف مسكين به زمين مگذاريم
زآنكه عشق ست و صفا سرّ بقاي من و تو
دل به تقدير نبنديم كه از روز ازل
داغ بي همسفري خورده به پاي من و تو
حافظا! خرده به كوتاهي فرياد مگير
كي كسي مي شنود سوز صداي من و تو
جام مي پر كن و بازآ كه صفايي بكنيم
اي دوصد بنده ي تزوير فداي من و تو
درود و احترام
یقین بهترین غزل منولوگ روش بود که تابحال خواندم که حقآ ادبیات را تاریخ پیکر و صناعات دربر و دلکشی همسفر پیموده اید با این دلگویه غزال ِ تیز گام ِ کاروانِ مستی برابر .
استادانه بود عالی زنده باد .
همچنان سرافراز باشید در عزت مستدام