يکشنبه ۲۷ آبان
سلام (غزل) شعری از م فریاد(محمدرضا زارع)
از دفتر برگ آخر نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ ۲۳:۲۹ شماره ثبت ۱۲۷۹۰۹
بازدید : ۳۵۴ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر م فریاد(محمدرضا زارع)
آخرین اشعار ناب م فریاد(محمدرضا زارع)
|
سلامی چو غم در دلم بیکرانه
(سلامی چو بوی خوش ِ)آشیانه
سلامی از این مرغِ کوچیده از خود
به باغی که در سینه دارد جوانه
نمیبینم از فصل ِ رویِش نشانی
زمین خفته در بستر این زمانه
نفَس در گلوی تو خوش میخرامد
کجا از غم ما تو داری نشانه؟
سخن تازه باید سرودن، در این دشت
نرویَد گیاهی ز پوسیده دانه
پرستوی عاشق به فرمان ِ عشق
به جان میخرد غربت ِ عاشقانه
برو رَخت از این خانه بربند فریاد!
که آوارگی بِه ز بیگانه خانه
(م. فریاد)
پینوشت:
سلامی چو بوی خوش ِ آشنایی
بدان مردم ِ دیدهی روشنایی
(حافظ عزیز)
|