سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 7 آذر 1403
  • روز نيروي دريايي
26 جمادى الأولى 1446
    Wednesday 27 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۷ آذر

      انسان و اختیارِتصمیم

      شعری از

      روح اله سلیمی ناحیه

      از دفتر هستی نگری نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱ ۰۳:۳۳ شماره ثبت ۱۱۰۳۶۹
        بازدید : ۹۴۴   |    نظرات : ۱۰۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر روح اله سلیمی ناحیه
      آخرین اشعار ناب روح اله سلیمی ناحیه

      دیدن یا ندیدن ؟
      ایا انسان اختیاری درتصمیم دارد ؟
      قافله ای را می بینم
      نمی شناسم نمیدانم چه کاره اند،کجا و چرا می روند
      میخواهم بدانم اما تردید دارم
      مرا از دور می بینند
      نمی شناسند
      نمی دانند که ام و چرا نگاهشان میکنم
       خوشحالم انها را دیده ام دیگر تنها نمی مانم 
      تصمیم دارم سمتشان راهی شوم
      انها مضطرب هستند مرا تنها دیدند، گمان کردند تعقیبشان کردم و به راهزنان خبر میبرم  
      تمام توجهشان سمت من است، منتظرند !
      نه انها از من خبری دارند و نه من از انها 
      توجه  انها به سمت من غیر معمول شد
      من نمی دانستم 
      من اگر دورشوم ترس وجودشان را خواهد گرفت که کجا رفت چه خواهد شد  و ممکن است بخاطر ترس از رفتن من به شدت خود را زحمت داده و با سرعت دور شوند
      واکنش انها عجیب و حساس تر شد همگی لحظه شماری می کنند تا  بفهمندمرا،
      من از شرط احتیاط دور شدم تا دورا دور ادامه مسیر دهم و انها را ببینم، مخفیانه نزدیک باشم تا خیالم راحت باشد
      انها از دور شدن من ترسیدند برای احتیاط
      شورا گذاشتند ،بینشان اختلاف افتاد 
      تصمیم گرفتند تا من به راهزنان خبر برسانم، دور شوند
      نگهبان ها نیز ترسیدند  خواستند ترک قافله کنند  قافله پول بیشتری پیشنهاد داد
      پیشنهاد باعث شد نگهبان ها بیشتر مطمعن به حمله راهزنان شوند
      دونگهبانی که خواستند فرار کنند به دست چهارتای دیگر یکی کشته و یکی زخمی شد
      کاروان بشدت بهم ریخته 
      و من با استرس تماشا میکنم
      خطرنکردند راه افتادند تا حد ممکن سریع می روند 
      تقریباچهل وپنج نفر، هر نفری هزاران خیال بر سرش هجوم اورده
       دورازچشم هم سکه ها پنهان می کنند نسبت به هم بدبین شدند
      چند نفری در فکر وصیت شدند،
      بشدت از این مسافرت پشیمانند 
      یکی میگوید رحم ندارند همه را غارت و می کشند یکی دعوت به ارامش و جنگ می کند یکی اصرار دارد مسیر را بیراهه کنندو همچنان با سرعت و وحشت می روند
      نصف روز گذشت
      با تمام استرس و نگرانی دو طرف
      گرسنه شدند ولی از ترس توقفی نبود
      اما من
      چون جنگ نگهبانها را دیدم  گفتم حتما اسرایی گرفته اند یا برده هایی
      پس بشدت مضطرب شده حواس  جمع گشتم، 
      دورادور همه جا را می پاییدم تابه بندِ غفلت اسیرم نکنند ،
      گرسنه بودم اما از اینکه دور شوندو من بی خبر وقفه ای نمی توانستم،
      و این تقابل جنگ و وحشت بدون هیچ ابزارو حرفی ادامه داشت
      و تمام رفتار و اعمال کاروان و من کاملا از اختیار خارج شده بود 
      شدت درگیری واثرات انجابالاگرفت که من سینه خیز از پشته ای بالا رفتم تا با احتیاط دید بزنم 
      و انها متوجه شدند زیر نظرند
      یکی بلند شد و داد زد امدند
      بین کاروان دادو هوار بلند شد 
      وحشتی بسیار شدید  همه می گفتند
      راهزنان امدند 
      خدایارحم کن
      بدبخت شدیم 
      من شکه شدم چند بار بلند شدم با سرعت جابجا شدم
      انجا چنان وحشتی حاکم بود که مرا چندین نفر پنداشتند
      من دیدم عده ای مال و اموال رها کرده و به هر سویی فرارکردند
       عده ای مضطرب کنار هم جمع شدند
      نگهبانها شمشیر کشیدند ولی می لرزیردند
      نمی توانستم از جایم بلند شوم
      تنم می لرزید 
      پاهایم سست بود
      مطمعن بودم اگر بلند شوم و فرار کنم انها هم اگرمرا نگیرند و اسیر نکنند راهزنان حتما می بینند و می گیرند چون چیزی ندارم اسبم را میگیرند مرا نیزمی کشند 
      و....
      چنین است  این داستان تاثیرات و احتمالاتش به قدری زیاد است که تأثیراتش باعث تغییراتی در بسیاری جاها و کارها خواهد شد 
      کاروانها سفر لغو میکنند 
      انتظامات وارد عمل خواهند شد
      نگهبانها ارزشمند میشوند
      و هزار تأثیر دیگر و هر تأثیری دلیل بر تأثیری دیگر 
      نگهبانی کشته شد زن و فرزندان ماندند
      عده ای اموال رها کرد سمت صحرا از ترس جانش و چندین سال از زندگی عقب افتاد اگر زنده بمانند
      عده ای چنان وحشت کرد که دیگر هیچ وقت مسافرت نرفت ،
      اموالی رها شده در بیابان راعده ای دیگر پیدا کردند 
      و من همچنان پناه گرفته بودم که دو سه ساعت بعد ارام بلند شدم 
       چهارپایانی با بارشان مانده، هیچ شخصی نبود
      به زحمت و ترسی زیاد از مهلکه دور شدم
      نمیدانستم با کاروانی جنگ میکنم و شکست داده ام 
      کاروانی که چندی قبل با تعقیب شدن و اهمیت ندادن غارت و چپاول ونصف افرادش کشته شده بود
      دنیا همین است حتی یک نگاه بسیار عادی و ساده روزانه هزاران تصمیم را تغییر می دهد هزاران فکر را درگیر میکند 
      اگربا این نگاه تأمل کنید خواهید دید خیلی جاها تصمیمات ما خارج از حیطه ما هستند 
      دیدن یا ندیدن؟
      کسی که اتش را نمی شناسد
      اتشی را می بیند،اصلا نمیداند داغ است و می سوزاند  تصمیمش چیست
      تشنه ای ابی از دور دید نمیداند شور است یا شرب تصمیمش چیست
      اگر هم می فهمید این موضاعات را دران صورت تصمیم چیست
      ایاتصمیم گیری در اختیار شخص است یا آب
      در هر دو صورت اب وآتش تصمیم را خواهد ساخت ،
      چه نداند اب شور است چه بداند فرقی نخواهد کرد  
      پس چگونه ما تصمیم می گیریم
      بی اخیار متولد
      بی اختیارفرهنگ
      بی اختیار زبان
      بی اختیار مذهب
      بی اختیار خانواده 
      بی اختیار تحصیل
      و هرکدام از اینها و من چون جنگی بین من و کاروان .،
      چه دلیلی باعث می شود  چنان یقینی در عمل و راهی که هیچ اختیاری نداشتید  داشته باشید؟
      چه چیزی باعث شد تا بر موقعیت خود مغرور گردید که اگر نگاهی بود یا نبود شما اصلا الان در این حالت نبودید و یا کلا نبودید
      چه چیزی باعث شد تا فکر کنید شما اختیاری دارید و تصمیمی خوب می گیرید یا گرفته اید 
      ایا من می توانم یا نمی توانم  
       
      روح اله سلیمی 
      منتظر نظرات و توضیحات بزرگواران هستم
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۳۴

      سلام و درود

      از یگانه خدا برای همگان نعمتِ نورِ هستی و در طول آن شناخت اراده ها و اختیار تصمیمِ درست در تمامِ لحظات و اشتیاق ِ کسب آگاهی ها به سمتِ تعالیِ معنای زندگی را خالصانه خواهانم .

      سلامت باشید و شاد و سرافراز
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۵۲
      سپاس بانو حسین زاده گرامی
      خداوند را شکر می کنم که می توانم بدون منتی
      در حضورش و از حضورش باشم
      🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۲۸
      درود ها جناب سلیمی بزرگوار من زیاد در نثر
      سر رشته ای ندارم و آرزوی سلامتی برای شما را دارم .
      موفق باشید همراه با لایک .
      خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۴۸
      درود و احترام جناب خوشروی بزرگوار
      سپاس از حضورتان
      نثر نیست
      متنی از جبر و اختیار بود برای کمک گرفتن از شما بزرگان
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      الناز حاجیان (مهربانی)
      جمعه ۶ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۵۹
      سلام استادسلیمی بزرگوار
      بادقت خواندم
      وچون دیروقت است ودرچنین ساعاتی اصلاجایزنیست نقدکردن ان شاءالله ساعتی خوش ترباشداحوالات تانقدی بجاانجام دهم بنابه احترام چون متن راخواندم گفتم خالی ازنظرنگذارم وتشکرکنم بخاطرِداستانِ آموزنده شما
      بدرخشیدبرای شعروقلم خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۳۴
      ،دنیایی سپاس
      🌹🌹🌹🌹🌹
      این متن را فقط بخاطر نقد گذاشتم
      منتظر نقدتان هستم
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۰۱
      سلام خدای من چرا این متن تمام نمی شود
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۳۵
      اره واقعا اینجا چقدر طولانی شده 😂😂
      ولی عیبی ندارد بعضی مطالب باید خیلی ساده و توضیحی شوند تا درک هدف میسر شود
      سپاس 🌹🌹
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۵۶
      جناب ازاد اینجا هر چقدر بحث داشته باشید جا دارد نظرات خود را بنویسد
      یا هنوز متنو تمام نکردید ،😂
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۲۵
      شروع کرده بودم از نفس افتادم نفسم که جا آمد ببینم چه می شود
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۲۸
      تا روز حشر اگر ادامه دهیم شاید بتوان خواندن این متن را به پایان رساند
      هم‌چنین بحثست تا حشر بشر
      در میان جبری و اهل قدر
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۴۵
      جزء مسائلی بود که واقعا دوست داشتم نظرهای مخالف را بشنوم
      ولی هیچی
      تا کجا خوندی بقیشو کمکت کنم خخخ
      تکتم حسین زاده
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۰۲
      درود جناب سلیمی
      خداروشکر چشمانم یاری کرد و تا انتها خواندم خندانک
      آموزنده بود و شاید با کمی تامل و تفکر بتوان بهتر درک کرد
      اگر عمری باقی بود حتما مجدد این متن را میخوانم
      شاد و تندرست باشید🌹🌹
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۵۳
      منم همینو میگم والا
      از دیروز رفتم تو افق گم شدم
      😂😂😂
      اصلا از خودم مأیوس شدم
      خونه هم خودمو زدم به بیماری
      اصلا رو نمیشد بیام اینجا

      این متن شعر بود خیلی سخت بود به نظر خودم
      من بخاطر دیدگاه و نگرشم مجبورم اینجوری متنهایی را هم اشتراک کنم تا ایرادات خودم را ببینم
      خدا رو شکر کسی هم ارزشی نمیده که انتقادی هم بکند😂
      سپاس از چشمان زحمت کش شما 🌹🌹🌹🌹🙏
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      تکتم حسین زاده
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۵۰
      سلام جناب سلیمی
      زیاد هم طولانی نبود ، چشمامون تنبل شدن از بس متن و اشعار کوتاه خوندیم به این متن که میرسیم طولانی به نظر میرسه😅
      متن با ارزش و آموزنده ای بود ، اینکه نقد نشده دلیل بر بی ارزشی نیست ، خیلی از خط خطی های بنده هم بدون نقد است (که البته شما استاد هستید و نوشته هاتان بسیار باارزش و زیبا ولی خب نوشته های من در حد خط خطی است و واقعا ارزش نقد کردن ندارد😅)
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۴۷
      لطف دارید
      ارزش در نگاه شماست
      منظور از نقد واقعا انتظار داشتم نظرات مخالف یا موافق در جبر و اختیار وبین بشنوم
      بعدش برگردم سر چند مسئله که در قبل خیلی پافشاری داشتند
      که نیستن دا خخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۱۶
      باعرض سلام
      خوش قلم میزنید شاعرواستاد بزرگوار
      بهره مند شدم
      بسیار عالی بود
      درود درود
      خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۵۳
      عرض ارادت استاد انصاری بزرگوار
      ببخشید طولانی شده
      سپاس 🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۲۴
      درود برشما جناب سلیمی بزرگوار

      بسیار عالی و
      وجالب بود

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      اما بسیار متنی طولانی بود که در دوجهت میتوان ارز یابی کرد
      یکی آن کاروانی که در گذر عمر است و دیگری ضرب االمثل

      در باره وضعیت موجود و مشکلات روز مره وشاید هم

      هم پیروی کور کورانه باشد به هر ترتیب بسیار عالی و

      قابل تامل و جالب بود .
      موفق باشید خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۳۱
      درود و احترام جناب تختی عزیزم
      استاد مهربان و بزرگوار
      نظر و اشارات شما بسیار عالی بود
      سپاسگذارم از حضورتان
      که بسیار برای بنده ارزشمند هستید
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🙏
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۳۱
      جناب تختی بزرگوار
      🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      مجید آبسالان
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۱۶
      درود بر شما ادیب گرانقدر
      بسیار زیبا
      قلم زرینتون همواره رقصان

      خندانک خندانک
      خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۰۴
      درود جناب ابسالان بزرگوار
      وجودتان بی بلا
      روزگارتان سبز
      🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      محمدکدخدایی(عرفان)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۴۰
      با سلام و ادب دوست شاعرم
      دلنشین سروده ای ست با معنا
      والا دوست من. بسیاری از مردم ما وقتی
      به آنها نزدیم میشوی،از تو دور میشوند
      و چون دور میشوی،در پی تو نزدیک میشوند!!
      قلم زیبایتان همواره پربار باد
      بامید تداوم تعامل و حضور زیبایتان در کوخ فقرمان
      سبز بمانید
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۰۵
      درود و احترام جناب کدخدایی عزیز
      سپاس از حضور و نظرتان
      پایدار باشید 🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۲۷
      سلام مرد سقراط مرام_آقای سلیمی عزیز_ خندانک
      متن تفکربرانگیزتون میتونه هسته ی یه داستان سورئال و سمبلیک باشه، سمبلهایی مثل قافله، نگهبان، سفر و... هرکدام میتواند معنا و مفهومی را به ذهن بیاورد و فضای به ظاهر آشفته و سرگردان هستی انسان و سرنوشت آمیخته با جبر و اختیار او را به رو به تصویر بکشد...

      (خودآ)

      مرد، كوله بارش را برمي دارد و راهي كوهستان مي شود. سالهاست كه او در جنگل زندگي مي كند. زندگي در جنگل، چندان هم خالي از لذت نيست، پاي در آب خنك رودخانه گذاشتن، صداي آواز پرندگان، و بوي عطر درختان جنگلي، لذتي وصف ناپذير دارد و مرد قدرشان را خوب مي داند، ولي رنج عميقي هميشه قلبش را آزار مي دهد: رنج بي همزباني.

      گاه، غبار از پنجره ي كلبه اش مي زدايد و به دوردستها چشم مي دوزد، به جايي كه همه ي درختان به هم مي پيوندند و آسمان شروع مي شود. آنقدر پشت پنجره مي ايستد تا موجي از بيكرانه هاي خيالش مي آيد و غرقش مي كند. آنگاه تصويري از زيبايي محض در حافظه اش نقش مي بندد. به خودش كه مي آيد، دلش مي خواهد آنچه را ديده است براي همه تعريف كند ولي نمي تواند.

      نه ساكنين جنگل زبان او را مي فهمند و نه او زبان آنها را، نه آنها چيز زيادي از او مي دانند و نه او از آنها. پيشترها، گاهگاهي كه غيبش مي زد، ساكنين، تمام بعد از ظهر را دنبالش مي گشتند و شب كه مي شد به اين نتيجه مي رسيدند كه او مرده است، ولي با برآمدن آفتاب، مرد دوباره پيدايش مي شد و بي آن كه كسي بفهمد او كجا بوده است، همه چيز دوباره عادي مي شد، ولي اكنون چند سالي مي شود كه بود و نبود او ديگر به چشم هيچكس نمي آيد...

      مرد با قدمهاي خسته به كوهستان مي رسد و از بلندترين كوه آنجا به سختي بالا مي رود. خورشيد در حال غروب كردن است و شبح غول پيكر كوهها هرلحظه رازآلودتر و ترسناكتر مي شود. نفسي تازه مي كند و نگاهي به درّه ي عميق زير پايش مي اندازد. آرام آرام همه چيز در سياهي مطلق فرو مي رود و گم مي شود. تنها چيزي كه هنوز پيداست، صداي خس خس نفسهاي اوست. مرد از اعماق روح خاك آلوده اش بهترين كلماتي را كه مي شناسد انتخاب مي كند. سپس با سرفه ي دردناكي راه گرفته ي صدايش را مي گشايد و با تمام وجودش فرياد مي كشد:

      "دوسِت دارم."

      سپس چشمهايش را مي بندد و به بازتاب صدا گوش مي سپارد:

      "دوسِت دارم... دارم... رَم... رَم... رَم"

      گوشهاي مرد صداي آشنا را با لذت تمام مي بلعد، و مرد پس از مدتها لبخند مي زند...

      پي نوشت:
      تمام جهان، بازتاب دو كلمه است: "دوستت دارم"...(م.فرياد)

      آفتاب اندیشه تون تابان خندانک
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۱۳
      داستانک جذابی بود خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۲۳
      درود استاد زارع عزیز
      لطف دارید و بزرگوارید
      داستان زیبایی بود
      این نوشته من طولانی شد
      در اصل شعری بود از مردی مانده در میان جماعتی که ازابتدا در غاری بسیار بزرگ ساکنند
      خیلی سعی کردم منظورم را برسانم شد این متن
      من دوست داشتم نظرات عزیزانی که این نگرشو ندارند را بشنوم
      این داستان در اصل وحدت نگرش یا چندگانی نگرش یک شخص را نشان میدهد که موافق چه مخالف
      سپاس گذارم حضورتان بزرگ مرد
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏

      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۳۹
      واقعا فقط یک داستانک می بینید
      😂😂
      درود بر شما شاهزاده خانم
      🌹🌹🌹
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۰۹
      درود ..باید حتما توضیح دهم مفهومش را هم دیدم؟ از شما که عمیق فکر می کنید گفتن این حرفها کمی ناجور است..

      اگر به مفهوم نمی رسیدم قطعا جذابیتی برایم پیدا نمی کرد.. خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۳۷
      بانو شاهزاده
      فکر کردن عمیق من صدا ندارد
      اما توضیح مختصر شما باعث میشود بنده بخوانم و دیگران هم
      این متن فقط برای کمک گرفتن از نظرات موافق و مخالف نوشته شده

      در ضما از نوع بیان و سخنم معذرت خواهی می کنم
      ببخشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۴۱
      خواهش می کنم خندانک
      سمیرا عاشوری
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۲
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۲۸
      🙏🙏🙏🙏🌹🌹
      ارسال پاسخ
      سمیرا عاشوری
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۳
      سلام و درود به استاد مهربان
      از نوشته زیبایتان بسیار لذت بردم.خیلی عالی بود و خیلی خوشم اومد.
      منتظر نوشته های بعدی شما هستیم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۲۴
      درود و احترام بانو عاشوری بزرگوار
      خیلی ممنون از توجه و نظر و لطفتان
      زنده باشید🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      سارا (س.سکوت)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۷
      درود بر شما جناب سلیمی
      متن بلند بالایی بود وخواندنش خالی از لطف نبود
      جبر ها واجبار ها همیشه در زندگی ما حاکم بوده وهست در هر اموری
      ولی انسان با اگاهی می تواند راه درست را طی کند
      مطمعنا انسان نمی تواند چشم بسته راه را پیدا کند
      باید درک واگاهیش را بالا ببرد تا بتواند درست وغلط زندگی را تشخیص دهد
      البته سخن زیاد است
      امید که همواره قلمتان بچرخد بر اندیشه خندانک
      موفق باشید وپیروز خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۳۱
      درود بانو رحیمی بزرگوار
      نظرتان بسیار عالی بود
      ایکاش توضیح می دادید دیدگاه خود را
      اگاهی که فرمودید بالا بردنش در چه موردی درست است؟
      سپاس 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۴۵
      درود جناب سلیمی اندیشمند خندانک
      جبر یا اختیار...مسئله اینجاست!
      فلسفی و قابل تامل بود
      قلمتان سبز خندانک

      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۳۷
      درود جناب علامیان بزرگوار
      سپاس از حضور و نظرتان
      🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۴۴
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا وقابل تامل وبحث
      دستمریزاد
      قلمتان نویسا
      در پناه خق
      🌷🌷🌷
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۱۸
      عرض احترام استاد معینی عزیز
      سپاسگذارم از نگاه زیبایتان
      سرافراز باشید
      🙏🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۱۷
      درود بر شما ادیب بزرگوار خندانک خندانک
      اندیشه‌ی سبزتون پایدار 🙏

      قلمتان نویسا به مهر خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۳۳
      سپاس گذارم از نگاه و نظرتان
      وجودتان سلامت
      🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۴۰
      درود بر شما جناب سلیمی
      جبر و اختیار موضوعی است به بلندای تاریخ فلسفه که عده ای به جبر و گروهی به اختیار معتقد بوده اند و چون به اجماع نرسیده اند گروه سومی بوجود آمده که اصطلاحا به امربین امرین معتقد شده اند.
      جبریون میگویند انسان در تولد(بودن یا نبودن)مختار نیست در انتخاب پدرومادر ، ملیت ،جنسیت ، دین و مذهب و..... آزاد نیست و حق انتخاب ندارد.
      اختیاریون (سوای بهشت و جهنم) محکم ترین استدلالشان وجود اراده انسان است.
      و در این خصوص جبریون معتقدند که اولا اراده به انسانها جبرا داده شده و در مورد کیفیت اراده( قدرت یا ضعف آن) اختیاری نداشته اند.
      در هر صورت اختیار کامل قطعا وجود ندارد.
      و جبر کامل هم تلاش انسان را محدود و مخدوش میکند.
      این شعر مولانا :
      این که گویی این کنم یا آن کنم
      خود دلیل اختیارت ای صنم
      را اختیاریون به همین شکل میخوانند.
      ولی جبریون بصورت سوالی خوانده اند
      این که گویی این کنم یا آن کنم؟
      خود دلیل اختیارت ای صنم
      پایدار باشید.
      خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      الناز حاجیان (مهربانی)
      الناز حاجیان (مهربانی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۴۵
      دروداستادهمیشه میدرخشیددرنقدهاتان خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۴۲
      درود و احترام جناب شفیعی عزیز
      بزرگواری کردید با این توضیح
      دوست داشتم بحثی باشد در این مورد ولی فعلا نیست
      جبر و اختیار و امربین امرین هیچ کدام از نظر بنده دزست نیست
      ما باید بتوانیم استقلال وجودی در همهدچیز را درک کنیم و حرکت در تقبل و تفاهمی که درک ما تز عین قسمت منحرف شده
      باید شناختی درست از ذات هستی را پیش کشید وگرنه از استدلال یا فرضیات انتاجی درست نخواهیم داشت
      اینجا مسئله بهشت و جهنم نیز روشنتر می گردد
      یا نیکی و بدی
      سپاسگذارم از نگاه و توجه والایتان
      🌹🌹🌹🌹🌹
      محمدحسن پورصالحی
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۰۷

      سلام خدمت شما استاد بزرگوار
      خیلی عالیست که با خواندن نوشته های تان هربار در فکر فرو میروم و هردفعه سوالات من بیش تر میگردد و این بداهه نامرتبط هربار به ذهنم میآید 🙏
      از هیچ به هست آمدم و هیچ به از هست
      مقصدبه همان هیچ وُ من از فکر همین مست
      یا رب تو مرا پاسخی از غیب ندادی
      هر «پرسشِ » من دار شد وُ عمر مرا بست
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۴۹
      درود جناب صالحی عزیز
      دنیاهمه از بهرمن است و همه هیچ است
      هیچ از همه زین بهرنگیری که هیچ است
      سلیمی
      خوشحالم از نگاه عارفانه و اگاهانه شما
      مطمعنم انسان اگاهی هستید و اگاهتر هم خواهید شد
      🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۳۵
      درود جناب سلیمی عزیز خندانک
      داستان جالبی بود با طرح سوالات و جنبه هایی قابل تامل از زندگی انسان ها خندانک
      موفق باشید. خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۵۲
      درود جناب زراغتی عزیز
      سپاس از نگاهتان
      نظر شما را در این مورد منتظر بودم بشنوم
      البته نقدتان را دقیقا شماو چنددوستی که به مسئله اگاه بودید
      ممنون میشم از نظر جبر و اختیار توضیحتان را بشنوم
      🌹🌹
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۳۵
      درودی دیگر خندانک

      بنظرم جبر و اختیار نسبی هستن
      و مرتبط بر میزان آگاهی انسان
      هرچه آگاهی انسان بیشتر باشد به آزادی و اختیار نزدیکتر است
      و هرچه آگاهی اش کمتر باشد به جبر نزدیکتر
      با تموم اینها، درجات بالای آگاهی از یک زاویه، آزادی و اختیار است، و از زاویه ی دیگر، جبر!
      زیرا انسان در مراحل بالای آگاهی و کمال، به بند حقیقت کشیده میشود، یعنی اختیار ندارد که برخلاف حقیقت سخن بگوید یا عمل کند(جبر)، و از طرفی از بند غیر حقیقت آزاد است و میتواند با اختیار خود عمل کند(اختیار و آزادی).
      خلاصه اینکه جبر و اختیار هر دو نسبی هستند و بر پایه ی میزان آگاهی انسان.
      و منظور از آگاهی، دانش نیست
      آگاهی با دانش متفاوت است
      یک انسان بیسواد هم میتواند آگاهی داشته باشد
      و برعکس، یک انسان با تحصیلات بالای کلاسیک ممکن است آگاهی نداشته باشد خندانک

      آفتاب اندیشه تون تابان خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۰۱
      جناب زارع عزیز پاسخ این نظرتان دوتا پایینتر ارسال شده
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۵۱
      یک دنیا سپاس از توضیحتان جناب زارع عزیز
      استاد بزرگوار و اگاه
      اینکه اگاهی با تحصیل یا سواد نیست این روزها بیش از هر چیزی ملموس است
      اشاره ای بسیار زیبا کردید که مراحل بالا که که نوعی جبر پیش میاد حقیقت
      من در این باره نیاز به راهنمایی داشتم
      گاهی وقتی بر میگردم عقب تر یعنی به ذات و ذرات و انرژی جاذبه و رانش یا همون گسست
      فکر میکنم نه اختیاری می ماند و نه اجباری
      حالتی خاص که بی اختیار هیچ بودنم را حس میکنم خیلی سخت است توضیحش اما جالب اینجاست
      اختیار
      اجبار
      بین نسبی
      ایا میتوان به نگرشی که هیچ کدام را انسان ندارد تاملی کرد
      نه اختیار نه اجبار
      در ریز اتمها اگر اشتباه نکنم البته وزن بعضی نوترونها بیشتر است اما در حقیقت وزنش این نبود که بعدا دریافتند در صفحه ای که هست وزن را کشش به وجود می اورد
      انگار عمل و افکار ما
      هم عمل هم افکار ما نسبت به موقعیت وجودیمان متغیر می شود
      هم جبر و اختیار میشود
      هم جبر و اختیار بی معنی میشود
      ایکاش توانسته باشم برسانم منظورم را
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۵
      اگر تصمیم را کلا جدا نگاه کنیم چه می شود
      فقط تصمیم
      مهدي حسنلو
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۱۷
      سلام
      جناب سلیمی
      عالی بود برمی گردم سرفرصت با آرامش می خوانم هم نظرات دوستان را
      خیلی خوشحالم صفحه ات یه محفلی شده برای بحث و گفتگو
      مواظب خودت وقلمت باش دوست عزیزم ❤️
      تقدیمت خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۱۷
      درود جناب حسنلوبرادر عزیزم
      حضورو نظرتان برایم بسیار با ارزش است
      من دقیقا در مسائلی که دنبال سوالاتی در ذهنم باشم اینجا با طرح متنی دنبال اشاراتی برای پاسخ هستم
      اما حقیقتا ما در این موارد خوب نیستیم فقط در تعصب و جبهه گیری همه فوق العاده ایم
      اما اینکه فرمودید مواظب باشم نوع محبتبی بود
      یا احتیاطی ؟
      سپاس گذارم و دوستت دارم 🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      مهدي حسنلو
      مهدي حسنلو
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۳:۳۴
      فقط محبت بد به دلت راه نده مگه
      غیر از بحث و روشنگری و یه گفتگوی آزاد بدون توهین یا جسارت به اعتقادات دیگری چیزی هست
      بیشتر مقصودم این هستش مباحث با حوصله وبا برنامه جلو ببر یه شروع وختام مشخصی هم برا خودت هم مخاطب صفحه باشه هرکسی از تجربه هاش از از تخصصش از آگاهی‌ش که متاثر از همین هاست میگه میشنوه
      همینا خندانک میگم خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۵۶
      درود برادر حسنلو عزبز
      من تلاشم این بوده که جز روشنگری نباشد
      اما هر جا مسئله را به سمت و دین و عقاید جهت دادند خیلی ها شدند دانشمند ادیان و دانای مطلق
      اما وقتی سمت اگاهی و روشنگری بوده همان خیلی ها هیچ حرفی نزدند
      و متاسفانه به دید متهم نگاه کردند مرا
      با این حال تلاشم این است ندانسته هایم را کمی روشن کنم
      سپاس از شما 🌹🌹🌹🌹
      الناز حاجیان (مهربانی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۲۲
      سلام خداقوت
      دوستان تشریف داشتیداستادبایدبخاطرِمهمانیِ گفتمان درمحفلشان همه یِ اساتیدومهمان کنندبه قهوه یِ ترک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۲۶
      خدا یارتان
      خوش امدید
      دوستان همیشه منت برمن گذاشتند با توضیح و نظراتشان
      اما این متن واقعا دوست داشتم نظرات مخالف و توضیحاتی از ایرادات من گفته شود ولی انگار نشد
      و اما نقد شما که هنوز منتظرم 😂😂
      ارسال پاسخ
      الناز حاجیان (مهربانی)
      الناز حاجیان (مهربانی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۳۷
      استادمن متاسفانه اصلابلدنیستم اشکال بگیرم
      ولی واقعابلدنیستم بشینم موروازماست بکشم بیرون
      استادمن درجمعِ دوستان اهلِ نقدهستم زیراچای هست وتعارفی ازشیرینی هایِ رنگی خندانک خندانک خندانک
      درسایت اصلانقدنمیشه کردنه چای هست ونه زنگ تفریح خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۵۴
      😂😂😂😂
      نظرتون در مورد جبر یا اختیار در تصمیم ؟
      الناز حاجیان (مهربانی)
      الناز حاجیان (مهربانی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۱۰
      اجازه استادبنامِ خداهیچی خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۲۲
      مملکتی که من استاد باشم
      الباقی سازنده میشه
      قالیباف رئیس مجلس میشه
      روحانی رئیس جمهور
      😂😂😂
      سیاوش آزاد
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۳۸
      ادامه بحث طویلی که در بالا با هم داشتیم
      فکر کنم تا نیمه ها نگاه اجمالی انداختم
      اگر جبر است جابر کیست؟ من دیوانه ی جابرم
      و اگر اختیارست اختیار دهنده کیست مجنون همویم
      آنکه را به حق تیاق باشد جبر و قدر را کجا سراغ باشد
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۵۶
      خخخ
      نمیتونی منو دور بزنی
      اینجوری از زیر حرف در میری
      بقیشم بخون بعد در موردش بنویس
      عزیزی 🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      الناز حاجیان (مهربانی)
      الناز حاجیان (مهربانی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۱۰
      استادسلیمیِ بزرگ آب وهواچقدخوب شده خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۲۴
      نکنه الان در ونکور یا سوییس خخ
      اینجا گردو خاک نفسمونو بند اورده
      اب هم نیست گلمونو خشک کنیم
      جبر و اختیار و توضیح بده 😂
      الناز حاجیان (مهربانی)
      الناز حاجیان (مهربانی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۳۹
      استادبزرگوار
      متاسفانه دردامنه یِ کوههایِ نمیدونم چه هستندسِیروسفرمیکنیم
      آب وهوابسیارخوب است
      دزدی به گله زده وزنِ مَش سید زاید اما کودکش مُرد
      گویی برکت رفته است دزد نحس بوده
      نورراهم بُرده
      نوررا برطاقچه یِ بی بی اقدس جاگذاشته بود مش سید
      اوکفرمیکردوزمین رابه آسما میدوخت
      فکرکنم نوزادش ازدستِ پدرش نیامد ازبس ناامیدبودودلش پسرمیخواست بیجاره نوزاددختربود....
      اینجاهواگاهی خوب است حال شمابرایم تفسیرکنید
      گاهی بسیاربد
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۴۳
      حالا که فک میکنم میبینم راست میگی، هوا چقد خوب شده😂😂
      الناز حاجیان (مهربانی)
      الناز حاجیان (مهربانی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۴۵
      استادبرف میادفکرکنم خندانک خندانک خندانک خندانک
      حسن  مصطفایی دهنوی
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۶:۵۶
      سلام و درود
      عالی است
      سربلند و پاینده باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
      سپاس جناب دهنوی بزرگوار
      درود بر شما
      پایدارباشید
      🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۱۹
      با درود به دوستان بزرگوار
      اگه یه وقتی تصمیم داشتید از وادی خوب بودن هوا بگذرید فقط خواستم نظر شما را به یک نکته جلب کنم
      جبر معانی مختلفی دارد و فقط به معنی اجبار نیست بلکه به معنی ضرورت و شکلی از ریاضی هم هست
      اگر احیانا از این دیدگاه از سر تفنن نگاه کنیم جبر و اختیار از کثرت به وحدت می رسند و هر دو بی معنی و هم معنی شاید بشوند.
      از هوای خوب لذت ببرید خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۰۲
      عرض احترام جناب شفیعی بزرگوار
      ریاضیات در اصل جبر است ضرورت هم نوعی از جبر
      اما نکته بسیار زیبا اشاره کردید کثرت و وحدت
      این چیزیست که دانستنش واقعا روشنگری است
      و از این نیز بگذرد جبر یا اختیار کلا معنی دیگری می گیرد
      من بالاتر هم در نظرات گفتم
      جبر و اختیار هم وجود ندارد هم وجود دارد
      و اینکه تصمیم همان جبر رو اختیار را بازی و محیط را تعریف کرده
      ما وقتی از اختیار حرف می زنیم در حیطه تصمیم هستیم
      وقتی از جبر حرف میزنیم نوعی جاذبه یا کششی غیر است بدون اختیار
      وقتی کمی بازتر نگاه می کنم هیچ کدام را نمی توان قبول کرد
      و این مشکل من بود خواستم از گفته های بزرگان راهنمایی یا اشاراتی پیدا کنم که متاسفانه نشد
      سپاس 🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏
      علی مزینانی عسکری
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۰۸
      درود بر شماجناب سلیمی گرامی
      خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۱۹
      سپاس جناب مزینانی بزرگوار
      🌹🌹🌹🌹🌹🙏
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۰۹
      سلام ودرود ی مجدد

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۲۷
      ارادت استاد تختی عزیز
      🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏
      ارسال پاسخ
      سارا خوش روش
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۱۸
      درود جناب سلیمی خلاق
      همیشه مسائلی را مطرح می کنید که با تمام وجودم درک میکنم ولی از بحث در موردشان ناتوانم، صفحه شما برایم کلاس جهان بینی است و از قلم شما و تفاسیر دوستان بسیار می آموزم و بهره می برم، با اینکه طولانی بود با اشتیاق خواندم و دوست نداشتم تا لحظه آخر از پیگیری آن دست بردارم، و این نوشته هم باز مرا به تعمق واداشت ، ممنون بابت اندیشه های پرسشگر و چالش برانگیزتان خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۱۳
      درود بانو خوش روش بزرگوا
      لطف دارید
      همیشه در خوانش و نظراتی که بر مطالب بنده داشته اید
      ایجاد انگیزه ای بوده تا ادامه دار باشد
      متاسفانه مطلبی که مورد نظر بنده بود در نظرات شکل نگرفت
      سعی خواهم کرد چکیده این نگاه را در نظرات بنویسم
      واقعا درد دارد
      چرا در این نگاه کسی کمکم نکرد
      سپاسگذارم از شما
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏
      محمودرضا رافعی (رافع)
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۰۹
      چه چیزی باعث شد تا بر موقعیت خود مغرور گردید که اگر نگاهی بود یا نبود شما اصلا الان در این حالت نبودید و یا کلا نبودید
      چه چیزی باعث شد تا فکر کنید شما اختیاری دارید و تصمیمی خوب می گیرید یا گرفته اید
      ایا من می توانم یا نمی توانم ؟ خندانک
      نثر زیبایی خواندم
      درودها استاد سلیمی ناحیه خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۴۰
      سپاس جناب رافعی بزرگوار
      لطف کردید 🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      شیما جریده
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۴۹
      درود جناب سلیمی بزرگوار و متفکر
      این چند روز گه گاهی به سایت می آمدم منتها از آنجایی که میدانستم بحثی عمیق در پیش خواهیم داشت صفحه را باز نکردم تا حالا که با حوصله بخوانم
      تمامی نظرات را خواندم
      متاسفانه تکلیف روشن نشد و تکلیف من هم روشن نیست
      به نظر من انگار هم مختار هستیم هم نیستیم ،هم مجبور هستیم هم نیستیم
      اگر اختیار را باور کنم باید به سختی زیر تقدیر بزنم
      بر فرض یک شخص خودکشی میکند ،همگی میگوییم او تصمیم گرفت به زندگیش پایان بدهد
      درحالی که اینگونه مردن. را تقدیرش میدانیم
      پس چگونه میشود تقدیر باشد و ما تصمیم بگیریم
      کدام اختیار ؟
      نمیدانم باید کدام را باور کنم حقیقتا
      ما در کتاب دینی درسی داریم در مورد همین تقدیر و قدر و ...
      که اصلا نمیتواند من را قانع کند
      راستش به نظرم قدرت اراده و اختیار انسان با تقدیر زیاد با هم نمیخوانند
      پس در پاسخ به نوشته شما تنها یک جمله میگویم : نمیدانم
      🤍🙏
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۱۷
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۱۷
      درود شین بانوی بزرگوار
      بله خیلی علاقه داشتم دوستان در این مورد نظراتی جالب ارائه دهند
      اما متاسفانه نخواستند
      اینجا کنکور نبود فقط تبادل درکها بود که باز هم نشان از ضعف ما داد نه چیزی دیگر
      اما در مورد بحث
      تقدیر را اگر باور کنید پس نه دینی دارید نه خدایی نه زندگی نه درکی و هیچ چیزی درست نیست
      گرچه تقدیر بحثی جداست
      در مورد اختیار و جبر بحث خیلی زیبا و عالیست اما با نگرشی افراطی فقط جهل می شود
      اگر دوست داستید در این مورد نظرتان را بنویسید
      چون میخواهم با برداشت از همه این نظرات اخرین نظر خود را بنویسم
      از:جبر و اختیار عقل ،تصمیم،جبریا اختیار ،درک از جبرو اختیار،
      عدم وجود جبر و اختیار یا تصمیم

      سپاس از حضورتان 🌹🌹🌹
      سیاوش آزاد
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۴۱
      سلام چون اختیار دارم مطلبی بنگارم:
      چون تحت جبر بودم جابر نگذاشت اثرتان را کامل بخوانم
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۴۳
      دوستت دارم اقای ازاد
      لاقل اهل قهر کردن نیستید
      😂😂😂😂😂
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۰۲
      قهر مال قرتی هاست
      باری مفصل مطالبی نگاشتم! و فکر کنم مبحث جبر و اختیار حل شد استاد مبحث بعدی که طرح می فرمایید چیست؟
      بنظرم برویم بر سر مسائل اساسی
      گویا گفت اگر تیری زهرآلود به تو خورده باشد آیا در اندیشه اینکه چه کسی زده است جنس تیر چیست و ... خواهی بود یا به فکر درمان خواهی بود
      روح اله سلیمی ناحیه
      سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۱۷
      جناب ازاد عزیز
      مبحث جبرو اختیار حل شدنی نیست
      طرح مسائل اساسی ،
      چه مسائلی اساسی است
      تیری که بمن خورده ابتدا صدرصد در چرایی و چه کسی زدنش خواهم بود پس از ان در فکر در اوردن
      یکی با سنگ بزند سرتان بشکند داد میزنید بیارید ببندید
      یا میگید کی منوووووو زدددد
      بعدش می بندید
      ولی اینها از مبحث جبر و اختیار اشاره شده بحث ما دوره
      خندانک
      بنده دوست داشتم از پایه مسائلی را به چالش بکشیم باهمدیگر
      ولی استقبالی نشد
      شما هر مسئله ای دوست داشتید من پایه ام هر مسئله ای باسد
      حتی شیمی و ریاضیات که هیچی نمی دونم خخخ
      وجودتان بی بلا
      خیالتان سبز
      🌹🌹🌹🌹🌹🍀🍀🍀🍀🍀
      مسعود آزادبخت
      سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۱۹
      سلام و احترام جناب سلیمی عزیز
      درود براندیشه و قلمتان
      خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۴۸
      درود استاد ازاد بخت عزیز
      سپاس از نگاه و نظرتان
      متاسفانه خوب نشد
      من هدفم چیزی خیلی روشنگر و منطقی بود ولی انگار ضعفی داشتم که نشد
      🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۱۵
      سلام
      درمان کنید هر که زد زد چه فرقی می کند
      فرض کنید فردی تیری به شما زد و تا بیابیدش مدت مدیدی طول می کشد شما میگویید تا او را نیابید اجازه دست زدن به تیر را ندارید و در نتیجه زمانی تیرافکن آید که تیر شما را افکنده است بله عزیز برخی مسائل را شاید بهتر باشد به نحوی برای خود حلاجی کنیم که فرقی نکند جواب آن مساله چیست
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۴۶
      من کی گفتم اجازه دست زدن ندارید خخخ
      من همین اشاره کوچک را کردم
      کسی شما را بزند ایا نمی گید کی بود
      یا اصلا نمیگید کی مرا زد چرا زد
      این کلا یک دیقه هم زمامبر نیست
      ارسال پاسخ
      مسعود آزادبخت
      چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۲
      سلام مجدد جناب سلیمی
      مطالبی عرض می کنم امید که به کار آید
      مفهوم اختیار به چند دسته تقسیم میشود
      ۱_اختیار در مقابل اضطرار:انجام دادن عملی که جایز نیست ولی در شرایط اضطرار موردی ندارد
      ۲-اختیار در مقابل اکراه: که بیشتر در معاملات و بحث حقوق باب است
      ۳-اختیار به معنای قصد و گزینش :که در اینصورت راه های مختلفی پیش روی فرد هست ،و از روی تهدید غیر و یا شرایطی استثنایی اتخاذ می شود
      ۴-اختیار در مقابل جبر: انجام دادن کاری از سوی انسان بدون دخالت عامل دیگر

      همانطور که مشخص شد اختیار به چند دسته تقسیم می شودو نمیتوان با یک چوب اختیار را زد ،
      اگر توضیح دیگری خواستید در حد حوصله و توان در خدمتم
      تقدیمتان
      خندانک خندانک خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۵۳
      درود جناب ازاد بخت 🌹
      نوشته شما بسیار عالی و درست می باشد
      در مورد اختیار و انواعی که ذکر کردید
      اما به نظر من اختیار قدم بعد از جبر است
      شخصی در زندان است و برای کار کردن ۲۰اختیار دارد
      ایا این اختیارها واقعی هست
      مهم این است شخص داخل جبر است
      جبر و اختیار همین است البته از نظر من
      منظورمن در حالت کلی جبر و اختیاربود
      سپاسگذارم 🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۳۸
      سلام بحث اختیار و جبر به کجا انجامید؟
      گفته شده ما مختاریم ولی در مختار بودن مختار نیستیم
      آیا این جبرست؟
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      جمعه ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۱۸
      سلام جناب ازاد
      بله تقریبا همین است که فرمودید
      انسان از تولد تا تکمیل مهارت تقریبا اختیاری ندارد
      از مهارت به بعدر در مرحله رشد مهارت و تکامل تمام اختیارات و تصمیماتش بر پایه ی همین یادگیری ها و مهارت و ی سری دیگه از اجبارات زندگی است
      اینجا همان اختیاری است که در قالب جبر است
      مثال اختیاراتی که یک شخص در زندان دارد
      🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۰۹
      درود خندانک
      موفق باشید خندانک
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۴۳
      درودی مجدد بانو شاهزاده خانم
      لطفا نظرات خود را بنویسید
      من واقعا نیاز به این معلومات شما بزرگان دارم
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۴۵
      سلام، این شعر مولانا رو داشته باش تا دوباره برگردم خندانک
      آن یکی می‌رفت بالای درخت

      می‌فشاند آن میوه را دزدانه سخت

      صاحب باغ آمد و گفت ای دنی

      از خدا شرمیت کو چه می‌کنی

      گفت از باغ خدا بندهٔ خدا

      گر خورد خرما که حق کردش عطا

      عامیانه چه ملامت می‌کنی

      بخل بر خوان خداوند غنی

      گفت ای ایبک بیاور آن رسن

      تا بگویم من جواب بوالحسن

      پس ببستش سخت آن دم بر درخت

      می‌زد او بر پشت و ساقش چوب سخت

      گفت آخر از خدا شرمی بدار

      می‌کشی این بی‌گنه را زار زار

      گفت از چوب خدا این بنده‌اش

      می‌زند بر پشت دیگر بنده خوش

      چوب حق و پشت و پهلو آن او

      من غلام و آلت فرمان او

      گفت توبه کردم از جبر ای عیار

      اختیارست اختیارست اختیار

      اختیارات اختیارش هست کرد

      اختیارش چون سواری زیر گرد
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۵۸
      درود و احترام بانو شاهزاد بزرگوار
      این شعر عالیست
      و نشان از اگاهیتون است
      درودتان 🌹🌹🌹
      اما بعضی جاها بعضی چیزها واقعا غیر قابل درک می شود
      مثل کلمه هیچ در معنا
      یادم نمی رود روزی که هیچ را فهمیدم تا صبح کلنجار رفتم تا فهمیدم که نفهمیدن همان فهم درستش بوده
      اینجا هم اختیار یا اجبار در نگاهی اصلا نبودنشان سنگینتر از بودنشان است
      و درک این و توضیحش واقعا از دستم بر نمیاد باید خول این حرف را فهمید

      حضورتان بسیار ارزشمند
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۵۶
      علیک سلام، دوباره برگشتم..

      بیتی از حضرت حافظ.. در رد اختیار

      چگونه شاد شود اندرونِ غمگینم؟
      به اختیار، که از اختیار بیرون است

      بیتی از حضرت ناشناس خندانک در رد اختیار

      در میان قعر دریا، تخته بندم کرده ای
      باز می گویی که دامن تر نکن هوشیار باش

      حضرت مولانا هم که قبول اختیار بود..
      خودم هم بدون قید و شرط اخیتار را قبول دارم به عقیده من اختیار و جبر بسته به جهان بینی طرف دارد..

      در پناه حق خندانک

      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۴
      بانوی شاهزاده
      مولانا و حافظ بسیار بزرگان و اندیشمندان واقعی بودند
      اما پنجاه درصد اگر درست گفته باشند پنجاه درصد هم نادرست است
      من نادانترین این جمع هستم و خدا شاهد است بدون هیچ سوئی این را گفتم چون مطمعنم
      اما با این حال خیلی سعی کردم چیزی را که گفته اند با درک و فهم خودم نیز زیروروکنم
      وقتی اشاره میکنید بستگی به جهانبینی فرد دارد این حرفتان بسیار معنا دارد و اختیار و جبر را در هم میریزد
      ارسال پاسخ
      شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۲۵
      خب جناب سلیمی تصمیم از اختیار نشات می گیرد، یعنی به عقیده شما اینطور نیست؟
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۱۱
      تصمیم از اختیار و جبر نشات می گیرد اما اختیارو جبر انگونه که ما میبینیم وجود ندارد
      ببینید از نگاهی دیگر هر اختیار و جبری از تصمیم به وجود می اید و هر تصمیمی از اختیار و جبر
      مثلا بر اثر جبریا اختیار تصمیم به عملی گرفته می شود
      واین تصمیم در تصمیم بعدی نقش همان جبر یا اختیار را بازی می کند یامحیط جبرو اختیار را تعریف میکند قبول دارید ؟
      مولانا تصمیم گرفت از ایران برود
      عطار تصمیم گرفت بماند در زمان حمله مغولان
      این دو تصمیم در جایگاه بعدی جبرواختیار را تعریف خواهد کرد
      قبول دارید ؟
      ارسال پاسخ
      روح اله سلیمی ناحیه
      روح اله سلیمی ناحیه
      يکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۵۵
      سپاس از این نظر پر معنا و قابل تاملتان
      🌹🌹
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4