شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ عزلیات شاعر غلامحسین جمعی
|
|
هرجا که خیالت برود سر زده ام
درکعبه زبان روزه ساغر زده ام
او داندومن دانم و دل ناله ی تار
ای
|
|
|
|
|
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
|
|
|
|
|
بالابلند خوش مرامم عاشقت هستم
|
|
|
|
|
گر خنده كند ساغروگیسوی توبردوش
|
|
|
|
|
نقش چشمان خمارت چه کشیدن دارد
سایه ساران دو زلفت چه لمیدن دارد
|
|
|
|
|
فاصله چیزبدی نیست، اگر کم باشد
کمِ آن نیز زیاد است، اگر غم باشد
|
|
|
|
|
تلاقی کرده ام با عاشقی
در نقطه ی کانونی چشمت
اگرخط موازی را نمی فهمم
|
|
|
|
|
من نقش های منفی فیلم سپید را، درجلجتای سینه ی خود ، چال می کنم
شادم ، عروس شعرسپیدم ! بخوان که من ،
|
|
|
|
|
زلف غزل شانه، دلم بی تاب کردی
با هرتغزل ، عاشقی را باب کردی
|
|
|
|
|
سیب ممنوعه همان، جذبه حواست هنوز
روزهرآدم عاشق، شب یلداست هنوز
توی جمهوری ما،عشق گناهی است کبیر
|
|
|
|
|
تا یقین، ماحصل حدس وگمان است هنوز
عاشقی، فلسفه ی روح وروان است هنوز
|
|
|