غزل بانو (2)
من نقش های منفی فیلم سپید را،
درجلجتای سینه ی خود ، چال می کنم
شادم ، عروس شعرسپیدم ! بخوان که من ،
با انعکاسِ تورِسرت ، حال می کنم
هرگز قرار نیست ، که در دیس دشنه ای !
بیزارم از کباب قناری ، نگاه کن!
دیگر خدای خویش ، به پستو نمی برم ،
تا گیسوی زلال تو ، دنبال می کنم
این صفحه ی سپید، که از جنس شیشه است ،
با رنگِ بغض ، وسعت ِ پرواز را شکست
رفتم به عرش و ، فرش ِ زمینی برای تو ،
وزن و ردیف و قافیه را ، بال می کنم
نیما ! مرا ببخش ، ببین کم بضاعتم !
پایم اگر به گِل، گُل ِ رویت به انتظار
هر واژه آیه ای ، که زمین را کند پلید ،
درآسمان ِ روح تو ، غربال می کنم
با آنکه خسته گشته ام از بحث ، ای عروض !
اما ، دلم هوای غزل می کند هنوز
بانوی شور و حال ! غزل بانویم ببین !
تعظیم عشق نموده ، کمر دال می کنم
اشکم امان نمیدهد ، که ببوسم لبت ،
این گونه های خیس ، فدای لب تو باد
یخ کرده گونه ، بسوزان به بوسه ای ،
تا چون لبم به شوق تو تبخال می کنم
آرا و هر نظر ، همگی محترم ، ولی ،
اینجا عزیز ، محفل جنگ و نبرد نیست
هر جا که کسرحرمت شان و ادب شود ،
حتی اگر رسیده، تو را کال میکنم
شاعر! به هر بهانه ، عیان کن بیان خود ،
در فرم و قالبی ، که تو راحت تری عزیز
با بغض و کینه ، سنگ به احساس من نزن ،
گنجشک بذله گویم و جنجال میکنم
گفتی بخوان به حرمت گلواژه های عشق ،
خم می شوم که بوسه زنم بر لبت ، قلم
این گردنی که زخم تبررا طلاق داد ،
زینت دهم به ترمه ، غزل شال میکنم
بلقوه ، من خدای تو ام ، ای خدای من !
تا مرز بی نهایت کفرت به سجده ام
اما اگر به فعل ، شوی دشمن دلم ،
سوگند بر خودت ، که تو را لال می کنم
بسیار زیبا و دلنشین بود