چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ غزلیات شاعر میثم شعبانپور
|
|
خودت به جان کویرم نهال عشق نشاندی
حدیث مهر و وفا را به گوش دانه رساندی
|
|
|
|
|
من آن بختم که دیگر پر گرفتم
|
|
|
|
|
کرانه از منِ معلوم بی نشانه مگیر
رخ از اسیر غمت بهر تازیانه مگیر
|
|
|
|
|
از من گذر مکن، ای درد بی نشان
چون خادمت منم، در سینه ام بمان
|
|
|
|
|
در آسمان چشم تو پرواز می باید مرا
همچون قناری صد نفس آواز می باید مرا
|
|
|
|
|
نرسیدم به یقین هر چه به پندار زدم
نشدم صاحب اندیشه چو این کار زدم
|
|
|
|
|
چنگی به نامت میزنم امشب که می بینم تو را
از باغ سبز خاطرت ، ای غنچه می چینم تو را
|
|
|
|
|
شمعی که تو افروزی، روشنگر ایوان است
نوری که می افشاند، مستست و غزلخوانست
|
|
|
|
|
در مرز خزان هستم، در لحظه تنهایی
آن سوی پریشانی ، جایی که بفرمایی
|
|
|
|
|
آن گل که به دیدار رخش شوق نهان بود
افسوس که جان دادم و او بار گران بود
|
|
|
|
|
رو به مهتاب بگو راز میان من و تو
|
|
|
|
|
مِی زد دوباره بر من شوق شمیم مستی
کای بی خبر ز حالم بگذر از آنچه هستی
|
|
|
|
|
دارمت در دل به رسم دیگری
خانه ای داری در آنجا ای پری
|
|
|
|
|
منم که سنگ رهش مهر سجده گاه من است
|
|
|