يکشنبه ۲۷ آبان
اشعار دفتر شعرِ اطلسی ها شاعر جواد مهرگان مجد
|
|
آمدی ابری شدم .
باری چو باران در برم .
|
|
|
|
|
دیروز که من مردم دوشنبه بود.
|
|
|
|
|
«من فنا رفته ترین فانی نوع بشرم »
|
|
|
|
|
شکسته قایقی از دور دست پیداست
مرا از خاطرت مَزدای
|
|
|
|
|
بنویس . مادر جان دااارد . (ماااادر مُرد از بس که جان ندار�
|
|
|
|
|
بازیچه سرنوشت بود سرشت من
هر چه خواستم برای خنده اش نخواست
|
|
|
|
|
...... مینویسم از جای خالی امید.....
................................................
|
|
|
|
|
زندگی فاجعه ای شیرین است .
|
|
|
|
|
چراغی در نمیگیرد از این خاکستر خاموش
|
|
|
|
|
تمنا دارم تأمل کنید.
////////////////
|
|
|
|
|
زنگ تفریحی میهمانم باش
..........................................
..............................
|
|
|
|
|
...................
...................
...................
|
|
|
|
|
رو به راهم اما
نه به سویت این بار
|
|
|
|
|
یک ، دو ، سه
امدی اما ....
|
|
|
|
|
اخرین سطر ورق پس دوباره سر خط
مینویسم بادرد (قصه ام تکراریست)
|
|
|
|
|
فرصت فاصله ایست میان تولد و مرگ.
و انتخابی که از ان توست .
|
|
|
|
|
/////مرکب چوبین //////
///////////////////////////
|
|
|
|
|
به راستی اینجا دیروز را نمیفروشند ؟
|
|
|
|
|
این روزها کارم این است
خندیدن به حماقت خودم .
|
|
|
|
|
خداوند امشب میهمان خانه کودک یتیم دو کوچه بالاتر است .
|
|
|
|
|
خانه به دوشم
صاحب خانه ام امام رضاست .
|
|
|
|
|
یاد ان "خاطر خوش خاطر " خوش
میگفت :زندگی باید کرد .
|
|
|