درود به عزیزانم
تمنّا دارم این اثر را با حوصله و دقت تمام بخوانید. لطفا زود قضاوت نکنید .در نظر داشته باشید که جهان بینی های مختلف هر یک از شما عزیزان پایه ی ایدئولوژی خاصیست که باید محترم دانسته شود .بیایید به نظر یک دیگر احترام بگذاریم .
چراغی که روا نیست .
غزه من اینجاست .
جایی نزدیک عدم .
لابه لای ارزوی مرگ نوظهور کودکی که دست از دنیا کشیده .
در اخرین پله از اختلاف طبقاتی که تفاوت میسازد .
میان خونین رنگان و عوام .
اهسته تر فریاد بزن اینجا حق به حق نیست .
وارونه بازاریست جایی که حق با غاز همسایه است .
غزه من
جسم سردیست که به اجبار تن به فروش میدهد .
چقدر مفت .
در حالی که تو در عین بی خبری انگشت ملامت داری.
دعا نمیکنم حسش کنی .
تنها درکش کن همین کافیست .
حرف ها دارد برای گفتن
به دنبال گوش شنواست (دیدی سلام مرا برسان .)
غزه من صدای ناله خلیجی بود که دزدی هویتش را جار میزد .
در میان بی تفاوتی امثالی چو من ( سکون در سکوت )
گوش کن هنوز صدای تنبش به گوش میرسد ( مرا دریاب )
یادش بخیر احمد شاملو
میگفت ( متاسفانه ملت ما حافظه تاریخی ندارند )
کاش به یاد اوریم گذشته و ظلمی که به ما روا شد .
غزه من پیر پنج ساله ایست که روزگار زودتر از موعد مستهلکش کرد .
با تمام کودکی دستان زمختی داشت .
غزه من اینجاست ، وطنم ایران .
کنار مزار شهیدانی که ایستادند و وطن به عرب نفروختند .
کجایی سهراب ؟ که دیگر چشم بازی نیست برای شستن .
راستی گناه کیست ؟
چشم من که پیش پایش را دید .
یا چشم بسته ای دغدغه اش رفاه ابناء بشر است .
قضاوتش با خدا .
یا چراغ روانیست .
یا خانه ای نمانده برای روشنی .