چهارشنبه ۶ فروردين
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
زقدرت حال بوستان وانگرداننده ماه زمان بین
ز اود مجمربسوزان وان شاه جهان بین
ماه عالم گیر چو هست درحوالی پیردست
جمله نورپاشیده بدهروزان اندیشه روشن بین
کجا داند نشان غم دل بی بیگانه وزغم
وزان کوه سواب روشن به آستینش نشان بین
به بالا بنگر ی نتوان شماره جمع مستان
همه در رقص و آواز چون نگارستان سان بین
هما ی مست و ساقی بادهای شیرین میداد
ز هوش پوش سیره بخیمه جمع مهمان بین
یکی تر بود دستش جمالش درفضا پنهان
که جمع مست وزان شیرین گوارا دل بجان بین
یکی آمد که بیدار بود وز هیاهو در شبتار آهسته سخن گفت بگوشش گوهردردی نشان بین
کسی رازش ندانست که ان راز در قفا بود
خرابات گلشن نو که ابادش وزان دست شبان ببین
زان اسرارو ان رقص ستاره بپروین اشنا بود
اسیرگیسوی دلبر بسی مهتاب وکیهان بین
به تاردل دمی روشن که افتادم بدان آفتاب
قدم آهسته برمی داردرانجا حور مستان بین
پریشان گیسوی شب تار انداخته به حجله
نگاه محجورازقامت کان حلقه بگوشان بین
هزار شاخه بشانه باده می دادن پری وار
ز مستی جمال جم ساقی باده فروشان بین
|