این پیام کهنه است ، قدیمیه ،بوی نم میده اما خواستم یه چیزایی رو یادت بندازم .
یادت بندازم که خیلی زود دیر میشه .
برا اینده ای که به خاطرش امروز رو قربانی کردیم .ولی موندم که تقاصش رو کی میخواد بده.
برا به یاد اوردن خاطراتی که به خاطرشون زندگی کردیم .
یادته؟
کاش تو یادت نره که زندگی رو زندگی کنی چون دو بار به ادم نمیدنش.
اینو از ته دل گفتم .ایشالله که پرچمت همیشه بالا باشه که منزلت تو رفعت منه .
( گذشتن )
در اندیشه ام .
در اندیشه ام که چگونه گذشت عمر از پس سال ها.
ندارم در خاطرم یادی ز عشق
از ان همه اقبال ها .
تو بگو ای قاب عکس.
که چگونه شکست دل در تب امال ها ؟
تو که راز دار ان همه لحظه در ساعت اکنونی .
بگو که چگونه شدم از بهر غم آیینه ی تمثال ها ؟
یاد نداری آرزوهایم در پس کدامین پرده گم شد ؟
نمیدانی که چگونه گذشتم ؟
وای که چه ارزان فروخته ام عروسک هایم را به فردا .
فردایی که گدای محبت گذشته است .
به راستی اینجا دیروز را نمیفروشند ؟
کاش توانستن.
ولی افسوس نیست بند زنی
تا بند زند ان همه شادکامی دیروز را به حالی مشوش .
من از یاد برده ام .
اما تو ای قاب عکس راز دار من باش .
به یاد اور گذشته ای را که در انتظار فردا به خاک سپرده ام .
و ...