سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        سخت ترین سوال

        شعری از

        جواد مهرگان مجد

        از دفتر اطلسی ها نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ ۲۰:۴۹ شماره ثبت ۲۸۸۶۷
          بازدید : ۷۱۰   |    نظرات : ۸۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جواد مهرگان مجد

        سخت ترین سوال
        عازمم سویش در مسیری سرد
        با خودی درگیر ، گام هایی سست سینه ای پر درد .
        چه دروغی تلخ، چو به او گفتم رو به بهبودی.
        چو که میپوسید همچو برگی زرد .
        من و شبهایم همه را گشتم ، حرم مولا، سفره اقا
        مرغ حقی نیست ؟
        از خدا خواهم تا نداند او که غم دردش با دلم چه کرد .
        صورتم رنگیست مملو از تزویر
        قصه میبافم ، یأس میشویم
        حس امیدیست در عبس درگیر
        با گلی در بر با صدایی سرد میزنم بر در
        دیدمش انجاست
        باز می ایستم کنج تختی طرد
        از چه رویی طرد ؟
        پس چرا تنهاست ؟
        گویمت پاسخ :بس که عمق درد از درون بالاست .
        ساعتی از پیش پاسخش کردند .
        پچ پچی مبهم...
        همه میگفتند : طفلک معصوم اخر کار است از رخش پیداست .
        با همه دردش همه سر شور است .
        شعر میخواند ، شوق میبخشد .
        این دم رفتن مسلکش زیباست .
        " ساعتی ساکت "
        جملگی رفتند من و او تنها
        علتی پرسید و سوالی سخت .
        که عمو :
        ( سرطانی کیست ؟
        بدنم همه از درد دوا میسوزد
        من که درس هایم همگی خوب است .
        اخر مادر از من راضیست
         پس گناهم در چیست ؟
        راستی
         "لحظه اخر کیست " ؟
        من و این پایان  پس چرا رفتند ؟
        اول راهم ، راه حلی نیست ؟
        گفتنی ها را گفت .
        من و مبهوتی عالم ماندیم .
        ان نگاه پر خواهش پی علت میگشت .
        ساعتی سردتر از سخت گذشت .
        او
        نرم و ارام گذشت .
        من و دنیایی غم و سوالی سخت
        که چرا ...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1