سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        رنگ ها

        شعری از

        جواد مهرگان مجد

        از دفتر اطلسی ها نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۳ ۱۷:۵۸ شماره ثبت ۲۷۳۴۰
          بازدید : ۱۱۱۷   |    نظرات : ۴۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جواد مهرگان مجد

        متاسفانه این روز ها شاهد تعارضی بین زنده بودن ، زنده ماندن و زندگی کردن هستیم .شاهد فاصه مرگ و زندگی .بقاه به شرط ندیدن.شاهد تزویر عده ای برای خداگونه جلوه دادن اعمالشان . به قیمت رفتن به حج .حجشان قبول .حال انکه نمیدانند صاحب خانه نیست  خداوند امشب میهمان خانه کودک یتیم دو کوچه بالاتر است .
         
        رنگ ها
        تفاوت ساختیم از بام های بیشتر .
        آن که داشت و ادامه داد مسیر .
        چشم در چشمانش مانده ای به راه جان میداد تنها و گوشه گیر .
        مانده ای که لطف حق  گدایی میکرد .
        بی خبر از  ان سوی راه
        دیگری ثروتش ادعای خدایی میکرد.
        پس امید و اسمان فردا را چه ؟
        این سوی راه
        رنگ های تکراری از نعمت های روز افزون بهشت .
        ان سوی دیگر
        اخرین بند ریسمانی که فاصله مرگ و زندگانی می نوشت .
        و تعارض  بهانه ی تبعیض  رنگ ها .
        رنگ من؟  یا رنگ ما؟
        رنگی از جنس رفاه آرایه عزت ها؟
        یا که رنگی هم سطح عدم جاری از سر منزل حسرت ها ؟
        گله دارم که چرا از پس این سال ها پی این پنداری( حمید مصدق )
        (که چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت ؟)
        حال میدانم زیرا
        رنگ نقاش به نقشم نرسید .
        ورقی ساخت سپید .
        گوشه اش را بنوشت .
        مملو از  بغض تهی از  امید .
         
           
         شعر بسیار زیبای استاد حمید مصدق
        تو به من خندیدی
        و نمی دانستی من به چه دلهره
        ازباغچه همسایه سیب را دزدیدم
        باغبان از پی من تند دوید
        سیب را دست تو دید
        غضب آلود به من کرد نگاه
        سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
        تو رفتی و اما هنوز
        سال هاست در گوش من ارام ارام
        خش خش گام تو تکرار کنان
        میدهد ازارم
        و من اندیشه کنان غرق این پندارم
        که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
        ۱۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0