کودک خیال من

ای کودک خیال من با من بمان بامن بمان
ز چهره لطف تو آرام من آرام من
شیدا ی خاب و خیال من
طبع لطیف گوهر من
نشاید ز تو خیس دو چشم تر من
ناز دانه ی تنهایی ام  ای کودک زیبا یی ام
قبل از که خاک پیکرم.  با روح  بمان با رو ح بمان
تو ای ندای زندگی. عاشق بمان عاشق بمان
آمد صدای روشنت. گفتا توای گفتا تو ای
تصویر زیبا ای خیال ای قر ص مهتابم بمان
سر دار ی  سرداری بکن مهمترین ابزار من 
تو اولین نگاهمی تو باعث صدا همی
کبیر ترین جهانمی  ملکه روانمی
تو پادشاه کشوری ملکه ی خیالمی
نقاش دشت دل تو ای
درخت با ثمر توای
بقای عمر من توای
ای نازنین خیال من با من بمان با من بمان
آوای من از توبلند  نفس کشیدنم تو ای
تو معدن طلایمی  بی انتهای روحمی
تسلیم نداری هیچ زمان هستی حال من تو ای
معنی زیستنم تو ای  جرعت گفتنم تو ای
تو  واژه ی محالمی  نیروی گفتنم تو ای
موافق دلم توای تو بر ترین ارائه ای 
بزرگترین دریا تو ای 
ای کودک خیال من با من بمان  با من بمان
زیبا ترین بهار من با من بمان
چرخش هر اکتشاف   دفتر شعر منی
فراتر از عقل منی.   قوه ی خیال منی
رونق هر ترانه   تا ابد با منی
بمان که سازنده توای امروز و فردای منی
تو اقیانوس هر دلی   بهر بزرگ هم دمی
تو فرا تر ازمیل منی
جذاب ترین هدیه ای
فراز دشتها توای کشتی مغز ها تو ای
کوه توای عرش سماوات تو ای

ای کودک نجیب من با من بمان خیال من
ای فدرت شعور من ای کودک کبیر من
ای حس  خوب من توای 
یک آسمانی مرهمی 
بار گفتم به دل شاید خدای من تو ای
تو خواهش خدایمی  عاشق دوست داشتنی
مونس بی رقیب توای نشان میل منی
تو از منی  چشم زمستانم توای
بهری رهایی داری کاری خدایی داری
تو امید می دهی طلوع  عمر من تو ای
ای کودک خیال من با من بمان با من. بمان
بیا و بیا راه را نشانم ده رویای زیبای  منی
دفتر مشق را بساز عدل قلم روح تو ای
به قدرتم به افزا در هر مکان با منی
یار فراموشی تو ای. قربان. وبی  هوشی تو ای
باغ گلسات وجود سازنده. مهر سجود
تو شاعر گوینده ای  سازنده هر بیت مصرع تو ای
شکست نداردکار تو شعر شعور  در بار تو

ای کودک زیبای من با من بمان  با من بمان
فهمت بود اقبال دل   ای آخرین قوت من
کار تو عالی پوست مهر بانی 
دیدم که می آیی سحر با رز قرمز دگر
ای زیبا ترین  همدم من ای کودک خیال من
ای موجب دیانتم  معنی هر عبا دتم
ای ساکت سوال من ای پرده ی اسرار من
ای روحانی احساس من ای بر گشاده روح من
 باور دهی مهر دل. محبوب هر تنهاییهم
ای باتو دل بهار  من ای بی تو این خزان من
 ای بی تو نیسم زندگی   بر دل بهار عالمی
آفتاب چین محفلان  ای عاشق سازده گان
ای نور بی تاب قلم ای پرده ی حقیقتان
ای شب چو روز روشنم
ای افسر سلطان سر   پر به جوش گفتنم
ای جای من داری نفس در حال من
باید بمانی در برم ای روح و احتیاج من
دادی قلم بر دست من ای پر تلاش عمر من
ای گودک خیال من بامن بمان  با من بمان
۱۸  ۱۲.  ۹۹. 
طوبی آهنگران  ازگلستان ادب