در علف زاری ان ور تر
پشت پر چین های جامانده
ازفصل پیش
باغی پراز یاس رازقی وگل های زیبا
پشت آن مزرعه ای از اندیشه
وایده های ژرف وناب و تفکراتی در سر
غرق در آفرینش وهستی
وبی خبر از اندیشه وراز فردا
مست وسر خوش از بود ونبود فرداییم !
ودر همان نزدیکی ،
رودی خروشان جاری است در میان در ودشت.
با دنیایی از شور وغرور وراز ها در دل
همه گیج ازتلاطم و خروش وحشیانه رود
وما بیخبر از شور وشر فرداها !
*******
همگی گم شده ایم در
واپسی یک زندگی پر زخیال
با همان حس افسانه ای بودن در آن
چشم دیدن مان هم کور شده
دنیای خرد و معرفت به یغما رفته
زیر آواری که شاید
باید انرا زندگی نامید
من در این اینه زنگ زده زندگی
خیره بدنبال نشانی از
چهره خود میباشم اما
هیچ نشانی زخود در آن نخواهم دید
اوبمن می گوید خویشتن را در یاب
در پس این همه دل واپسی!
خاکستری و بیرنگ شده ایم
ولی با همه بی خبری وشیدایی
خو گرفتیم در این دیر خراب !
وندایی واهی که ابدیت اینجاست
بهرام معینی (داریان ) پهار ۹۶
بسیار زیبا و آموزنده بودند