« نو عروس »
عيد نوروزي بيامد ، موسمي از شادي است
نو عروس حُسن گُل،در حجله ي دامادي است
موسم فصل خزان رفت و بهار آمد به عيد
هر گياهي رويد اندر اين بهار آزادي است
عيد نوروزي معمايي بُوَد از فصل نـو
فصل نـو با اين معما ،جنبه اش ارشادي است
گردش اين سال و ماه و گردش ليل و النهار4
بهـر افراد بشـر، سـر مشق از استادي است
اين تحوّل از زمستانـس ، بهاري آورد
پايگاه اين تحول ، از خدا بنهادي است
دانش دانشوران ، در اين تحوّل منزوي است
زين تحوّل،دانشش حيران در اين وادي است
عيد جمشيدي كه درايران به پا شد معنوي است
معني اش ظاهر بُوَد ، بر پايه ي آبادي است
هرگياهي بعد ازاين عيدس كه مي رويد زِ خاك
رويش آنها بـبينيد ، از ره نوزادي است
هر گياهي زايشي را فصل عيد ، از نو كند
فصل عيدس ، هر گياهي قابل بهزادي است
عيد بي معنـا و بي بنيـاد ، شادي ناورد 1
شادي از عيدس،كه در ايران ما بنيادي است
عيد هر انسان ، اگر بهـر تجملّهـا بُوَد
عيد انسانـي نـمي باشد ،همان الحادي2 است
اي خوشا حال پسر ، كز سايه ي لطف پدر
آن لباس نو، زِ عيدش بر قد شمشادي است
نوجوانا روز عيد آمد ، هنر بـنما زِ خود
آن هنر در بيستون3،بنگر كه از فرهادي است
عيد اگر با معني اش ، شادي نـيارد بهـر ما
شادي بي معنويّت ، اي حسن ناشادي است
٭٭٭
4- شب و روز
1- نَـياورد 2- از دين برگشتن 3- كتيبه بيستون
درود استاد گرانقدر
زیباست