سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        آخرین پیام پاییز

        شعری از

        علی میرزاخانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر متن ادبی

        ارسال شده در تاریخ ۱۴ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۴۴۸۹
          بازدید : ۱۵   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی میرزاخانی
        آخرین اشعار ناب علی میرزاخانی

        آخرین پیام پاییز
        ـــــــــــــــــــــــــ



        بادهای سرد وزیدن گرفت
        طبیعت، خشن است
        قطرهء باران، رنجید
        قلبش سفت و پیرهنش سپید
        دورهمی پاییز، بهم خورد
        ستارهء سهیل چشمک می‌زند
        دکان رنگ فروشان، فرو ریخت
        روزگار خزان،  نامساعد است
        آن دست که دامن بهار چیده بود دیارش را متزلزل می‌بیند
        تقدیر نیمه‌روز خزانی که صبح بهاری را زائل میکند، شامی‌ست یلدایی
        اقتدار شب، نفس صبح را به سخره گرفته
        بازار آفتاب از رونق افتاد
        ابر سیه، خود نمایی می‌کند
        گنجشک محزون ، سقف لاجوردی بهار را از یاد برده
        نگران از چهرهء عبوس آسمان‌یست که هر دم هیاهوی مهیب‌ش، آشیانه می‌لرزاند
        سنگ و چوب طبیعت در اضطراب
        دلتنگی های فصل فراق ، کام انار شیرین را تلخ کرد
        آخرین یادگار بهار ، لب به سخن گشود
        سینهء شکافته و دانه های سرخش شاهد
        پیام خورشید نوروزی برای تاریک ترین و طولانی ترین شب سال قرائت میشود:  ما همه عزادار بهاریم
        چله نشینِ شکوه و عظمت که نور، نماد آن روزگاران بود.

         ـــ  بلی ؛ چقدر من و انار هم سرنوشتیم
        قلب های ما خونین و درد های ما مشترک
        فصل شکوفایی و طراوت ما را دزدیده اند،  از بی مهری موسم پژمردگی، پناه به آغوش تاریکی برده ایم
        گریزان از سرخی شفق
        دلخوش به سیاهی شب
        محشور و مٲنوس با دیوان حافظ
        تا واژهء مناسب برای زیبایی یار بیابیم
        آن غایب همیشه حاضر که خزان و بهارانم ازوست😌💔
        بلی ؛ حکایت دل من و دانهء انار ، دو همزادیست فراتر از تشبیه و استعاره.
        اگر سینهء ام را بشکافید خواهید دید :
        تصویر قلب من شبیه قاب عکس‌یست که چند عدد انار ترک خوردهء قندهار، داخل ظرف سفالین یزد، روی فرش اصیل کاشان قرار گرفته و دانه های یاقوتی اش با چشم خونبار نظاره گر لبهء تیغ‌یست که سینه‌ء صاف شان را دریده، با حنجر بریده میگویند: قربانی چله نشینی تان قبول حق.😪
        به طبیعت باز میگردیم
        تا تحریر کنیم حدیث تلخ تنهایی را
        زمین این صحنه‌ء بازی های دوران، غریب است
        رستنی ها، رستند. جستنی ها، جستند. خواندنی ها، خاموش.
        نازک بدنانِ چون برگ لاله و غنچهء نسرین که نماد بی‌وفایی‌هاست، حسابش جدا
        حتی سرو آزاد و بید مجنون، خمیازهء خواب زمستانی به چهره دارند
        انگار جدایی و فراق ، اصل مسلم طبیعت‌ست و تمام موجودات محکوم به این قاعدهء کلی
        یعنی تمام آغازها محکوم به پایان است
        از بهار طبیعت گرفته تا تولد انسان و جشن آشنایی ها
        اینسان است که:
         غلغلهء بهار با آن همه حشمت و شوکت
         شاعرانگی خزان با آن همه افسون و دلبری
         اقلیم وجود را به مقصد کتمِ عدم ، ترک میکنند
        شاید هیاهوی زندگی، سینهء طبیعت را تنگ کرده
        نیازمند سکوت مطلق‌ست برای تجدید حیات
        و شاید تمام شروع‌های مجدد ، نیازمند سکوت مطلق باشد
        سکوتِ که ناشی از پر شدن پیمانهء زندگیست
        پیمانه‌های که اگر لبریز شود بهارِ هر موجودِ را خزان میکند
        خزانِ که آخرین پیامش ، پیرهن خونین چکاوک است بر شاخهء بریدهء بید، که حکایت دارد از ستمگری‌های فصل مفارقت با جوانه‌های آشنایی.😪
        بلی ؛ خزان با آخرین پیامش، بار سفر بست
        بعد از نمایشنامهء سه ماهه و خلق نود اثرِ عصر طلایی ، صحنه را به شب یلدا می‌سپارد
        طولانی ترین سیاهی که شروع سپید ترین فصل سال است
        بلی این شما و این هم عروس فصل ها
        لذت ببرید از حجلهء طبیعت
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1