پنجشنبه ۱۳ دی
خزان شعری از علی میرزاخانی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۷۹۱
بازدید : ۴۵ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب علی میرزاخانی
|
پرسیدم از خزان که چه دادی به گلستان
کاینسان غمین و مرده چو ارواح اشقایاست
گفتا حدیث هجرت و فرقت شنیده ای
تا پرده برگشایم از آنچه که ماجراست
بنگر به دشت و دامن صحرا و سبزه زار
چون شاخهء شکسته گرفتار زیر پاست *
تا نای نیستی به جهان ناله بر گرفت
غوغای یاس و لاله در افلاک برملاست
خون می جهد ز چشمهء خونبار زندگی
آواز زخم در بن بنیاد عمر ماست
تیر فراق می رسد از شست روزگار
بر قلب شبروان که در عشق مبتلاست
رسم مرام دهر چنین است ای رفیق
بر دار بار خویش که این بام در فناست
ساغر که بود چشمهء شادی و انبساط
زانوی غم نهاده عزا دار کوزه هاست
ای دل غمین مباش که درمان این بلا
باد بهار باشد و او در قفای ماست
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیباست