با کسب اجازه از مدیریت محترم. استاد ارجمند حاج احمدی زاده
بزرگوار
حکایت. و معما
پیر ز ن ازخانه خا رج شد شبی بهر خرید
وقت برگشت یاد منزل از سرو فکرش پرید
کوچه هارا یک به یک میگشت و با ورد سخن
آنقدر گشت که کمر خم گشت وز انو یش برید
۶
تکیه بر دیوار برد از خستگی و شد رهاروی زمین
شدپشیمان از خروج خانه وازاین سرانجام خرید
عابری در حال رفتن بودزآنجا تاکه احوالش بدید
پرس و جویی کرد آخر با تفکر منزلش آورد پدید
فتحی..تختی..اصفهان
پیر زنی شبانگاه جهت خرید مایحتاج از خانه خارج شدو پس از
خرید سرش گیج رفت وکوچه را هم اشتباهی رفت.
از این کوچه به آن کوچه تاینکه خسته شد به دیواری تکیه دادو
پاکت خریدش راکنارش گذاشت..........
نشست از فرط خستگی روی زمین رهاشد.
ره گذری از آنجا میگذشت وی را در ان حال بدید. با خود گفت.....
شاید که این پیر زن نیاز به کمک دارد چه خوب است اور ا همراهی کنم
نزد او رفت و سلام کرد پرسید مادر آیا احتیاج به کمک داری....
پیر زن با صدای لرزان۰گفت نه مادر فقط اومدم خرید کوچه را
اشتباهی رفتم هرچه میگردم خونه ما پیدا نمیکنم..........
ره گذر دوباره پرسید اسم کوچه را بلدی پیر زن گفت نه مادر
هیچی یادم نیست.......
اما..............ره گذر کمی فکر کرد.... تا توانست به آسانی......
پیر زن را به منزلش برساند.
معما.....................................
آیا به نظر شما ره گذر چه گونه توانسته پیر زن را به منزلش برساند
این تست هشیاری و هنر است از عزیزان
خواهش منداست نظریه ی خود را مرقوم فرمایید
با تشکر و سپاس
قبلا از حضور ارزشمند همه ی عزیزان قدری دانی میشود
هرعزیزی توانست جواب صحیح را بنگارد . ضمن تشکر
به هنر مندی وهشیاری ایشان تبریک گفته خواهد شد
ودر ذیل آخر نام ایشان توضیح داده میشود
باز هم از همراهی و زحمت همه ی عزیزان قدر دانی مینمایم
فتحی..تختی....اصفهان ۲۰ .۹ . ۱۴۰۳ شمسی
ما جوانها از خوانش افکار پیر ها و کهنسالان عاجز هستیم
ولی عقل حکم میکند که از مغازه ای که پیر زن خرید کرده و پاکت داده جویای احوال و مکان او شود
چون سرش که گیج رفته باشد دیگر نمیتواند حرکت کند و نقش زمین میشود