این متن را یادگار خواهم گذاشت،
دلیل اثبات بهشت و جهنم چیست؟به اندازه کافی بحث شد در این مورد زیر نوشته های قبلیتان
اثبات مفاهیم انتزاعی
وخداوند ـ عزّ شأنه ـ چون حدی نداشته ونقصی ندارد «والله لیس بمستنکر ا نّه جامع الکمالات» پس مفاهیم کمالیه طُرّاً از او منتزع می شود، بدون اینکه جهاتی داشته باشد و ترکبی در ذات او باشد، و شی ء واحد بسیط کامل فوق الکمال به تحلیل عقلی هم به اجزاء تحلیلیه منحل نمی شود.
و بالجمله: علم برای علوم جزئیه وضع نشده بلکه الفاظ موضوع برای معانی کلیه هستند. انسان برای این و آن و این وجود محدود و آن وجود محدود و این متشخص و آن متشخص موجود، وضع نشده است تا وضع عام و موضوع له خاص باشد، بلکه برای طبیعت کلیۀ سیّاله وضع شده است. منتها به موجودیت این فرد، آن طبیعت موجود می شود و به موجودیت آن شخص طبیعت موجود می شود، ولیکن عند الوضع به این موجود و آن موجود نظر نشده است. انسان برای طبیعت کلیۀ «من له النطق الکلی» وضع گردیده پس بر هر شخصی که دارای نطق بوده و موجود باشد، صادق است.
بنابراین: حقیقة العلم بتحققه و خارجیته لابعنوانه و مفهومه بر موجودی که کشف اشیاء با اوست صادق است. و چون حضرت حق، لاتعیّن له و لاتمدّد له ولانقص فیه، به صرافت وجود، وجود است، غیر محدود بوده و متعین به حدی نیست، همان حقیقت است که هست، پس موجود است، همان حقیقت است که کشف اشیاء است، پس علم و نور است و همان حقیقت است که بوده و هست و خواهد بود، پس به همان حقیقت حیات است و چون صرف الکمال است، این مفاهیم کمالیه از او منتزع می شود و منشأ اسماء کمالیه و اوصاف جمالیه بدون تنقصی و تحددی و تعدد جهتی اوست.
و اگر بخواهی خوب بفهمی که ممکن است شی ء واحد در کمال بساطت قابل انطباق بر عناوین غیر متضاده باشد، می گوییم: هر چیزی را که در این عالم خلق ملاحظه کنی قابل انحلال و تجزیه است، و هر مرکبی از اجزاء بسیطه ترکیب یافته و ممکن است آن را به اجزاء بسیطه تجزیه کرد. اگر جسمی مرکب باشد، آن را تجزیه و تحلیل نموده تا به جزء بسیط غیر مرکب برسد. آن جزء بسیط غیر مرکب، معلومِ خدا و مقدور او و مخلوق اوست. تصادق مقدوریت و معلومیت و مخلوقیت در آن شی
بسیط با اینکه بسیط بوده وهیچ ترکبی ندارد صحیح است. زیرا فرضاً اجزاء را از هم باز کرده و عناصر را تجزیه و تحلیل نموده ایم تا به عنصر بسیط غیر مرکب رسیده ایم، باز آن عنصر بسیط غیر مرکب مقدور و معلوم و مخلوق خداوند علیم قدیر خالق است.
والحاصل: وزان صدق عالم و قادر و خالق بر ذات اقدس جامع کمالات بسیط من جمیع الجهات، هنگام تجزیه و تحلیل عقلی، وزان صدق مقدور و معلوم و مخلوق بر اجزائی است که مرکب به آنها تجزیه و تحلیل شده است.
ثمّ الطبیعی طریق الحرکه یأخذ للحقّ سبیلاً سلکه
بعد از بیان این مطالب به اثبات ذات واجب الوجود رجوع می شود.
هر ذی فنی و هر صاحب علمی از فن و علم خود بر ذات واجب برهان اقامه می نماید. چون عالم الهی، الهی است ازطریقۀ خویش برهان اقامه می کند، بلکه متأله و آنکه در الهیات توغّل دارد، از جنبه تأ لّه خود در مقام اثبات برای غیر ذات واجب، برهان اقامه می نماید.
مثلاً دو دلیل گذشته ـ برهان خلف و استقامت ـ دلیل حکیم الهی و حکیم متأله بود و چون موضوع علم حکیم الهی وجود است و وی به مراتب و نظام و سلسلۀ وجود نظر می کند، از راه نظر به مراتب وجود، بر اثبات صانع دلیل اقامه نموده است.
و دلیل استقامت که ذکر شد از طرف حکیم الهی بوده؛ زیرا حکیم الهی به موجود نظر کرده و از کثرات وجود و مراتب آن به ذات احدیت پی برده است و به مراتب ممکنه بما اینکه موجودات ممکنه اند، نظر نموده و آن دلیل را اقامه نموده است.
و حکیم متأله که در الوهیت متوغّل و در وحدت فرو رفته است، از وحدة الوجود به صرف الوجود تام الوجود نظر نموده و از ذات خود واجب بر ذات خود او برهان اقامه نموده و گفته است: «یا من دلّ علی ذاته بذاته».
و چون حکیم طبیعی نه طبیعی به معنای منکر الله، بلکه طبیعی الهی که کار وی تحقیق وضعیت و کیفیت و حقایق علم طبیعی بوده و این صفحۀ طبیعت و ماده را باز کرده و شغل او مطالعۀ حقایق و کتابهای این موجودات واقعه در این عالم طبیعت است و جسم را بما انّه قابل للتغیر و بما انّه متحرک أو ساکن مورد بحث قرار می دهد، از حرکت طبیعت بر ذات پاک اقدس مبدأ این عالم طبیعت و مادی دلیل اقامه می کند. و این حکیم طبیعی یک دفعه با اصل حرکت؛ اعم از اینکه حرکت مطلق اجسام یا حرکت فلکیه یا حرکت نفس باشد، برهان اقامه نموده و یک بار از راه حرکت فلکیه که حکمای قدیم با کمک از مقداری حدس و مقداری برهان برای افلاک حرکت قائل بوده اند،برهان اقامه نموده، و یک مرتبه از حرکت نفس بر وجود مبدأ برهان اقامه نموده اند.
این دلیل اثبات بهشت و،،،،،،،
استدلال ا و نتیجه گیری هایتان از داستان بسیار دور و فرار از واقعیت است،اگر خداوند کسی را عذاب کند ضعیف است؟
برای نشان دادن قدرت خود ،حکمت خود،علم خود،عدالت خود،خشم خود،درایت خود،اگاهی خود و،،،،، در زمان و مکان مناسب انطور که باید ورود کرده و انسانها را بشارت و یا ترسانده است
بحث های دیگر در مورد متن تان بسیار طولانی است و بنده اگر فرصتی پیدا کردم حتما به گفتگو خواهم نشست ،
شاعرانههایتان ماندگار