خدا را کُشتید یا کاشتید...

درود بزرگوار
بسیار زیبا و پر معنی است

عرض سلام و ادب شاعر توانا

متن ادبی جالب و دغدغه مندی بود .

موفق و مؤید باشید .

درود
زیبا بود 👏👏🌺🌺

سلام روح الله سلیمی عزیز

مدتها بود چنین متن قوی نخوانده بودم

آفرین

عالی بود و زیبا لذت بردم

قلمتان نویسا

بمانید به مهر و بسرایید

#سید_هادی_محمدی

🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

درود روح اله جان برادر عزیز و اندیشمندم🌹
در مورد خدا نظری نمیدم! چون تفکرات و ادراک و برداشت من با خیلی‌ها متفاوته! فهم من از خدا چیز دیگری‌ست
اما شک ندارم که دین ابزار یا (افیون توده‌هاست) حرفی که مارکس صد و پنجاه سال پیش زد
حالا ما اینو میگیم میشیم آدم بد، میشیم کافر و شروع میکنند تخطئه کردن و برچسب زدن و میگن دیدی فلانی فلان حرفو زد و فلانه...
با بیشتر حرفات موافقم👍میشه گفت یه مثلث برمودا تشکیل دادیم؛ من و تو و عارف افشاری😅
سبز و سرافراز باشی🌿

شاملو میگه:
یارانِ ناشناخته‌ام
چون اخترانِ سوخته
چندان به خاکِ تیره فروریختند سرد
که گفتی
دیگر
زمین
همیشه
شبی بی‌ستاره ماند.
آنگاه
من
که بودم
جغدِ سکوتِ لانه‌ی تاریکِ دردِ خویش،
چنگِ زهم‌گسیخته‌زه را
یک سو نهادم
فانوس برگرفته به معبر درآمدم
گشتم میانِ کوچه‌ی مردم
این بانگ با لب‌ام شررافشان:
«ــ آهای!
از پُشتِ شیشه‌ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید!...
این خونِ صبحگاه است گویی به سنگفرش
کاین‌گونه می‌تپد دلِ خورشید
در قطره‌های آن...»
بادی شتابناک گذر کرد
بر خفتگانِ خاک،
افکند آشیانه‌ی متروکِ زاغ را
از شاخه‌ی برهنه‌ی انجیرِ پیرِ باغ...
«ــ خورشید زنده است!
در این شبِ سیا (که سیاهیِ روسیا
تا قندرونِ کینه بخواهد
از پای تا به سر همه جانش شده دهن) آهنگِ پُرصلابتِ تپشِ قلبِ خورشید را
من
روشن‌تر
پُرخشم‌تر
پُرضربه‌تر شنیده‌ام از پیش...
آری، از پُشتِ شیشه‌ها به خیابان نظر کنید!

خدا رو شکر من قبلا در صفحه شما بودم روح اله جان .
آنقدر طولانی است که وقت خواندن نمی‌شود.

برقرار باشید .

درود برشما شاعر ارجمند جناب سلیمی عزیز و
بزرگوار

بسیار عالی بود
و همچنان جالب




باید از شر شیاطین به خدا پناه برد که

تنها پناهگاه همه هست

بداهه ای تقدیم شعر زیبای شمااستادعزیز
نوشته هایت
مثل یک قصه ی عشقی است
که خواندن دارد
مثل یک انار نابی است
که خوردن دارد

درود بر جناب سلیمی عزیز
بعضی ها تعابیر برایم مبهم بود ولی در کل تصویرسازی خطی خوبی داشتید.
شیاطین برای آنکه ما را به تباهی بکشند هر فداکاری انجام می دهند. می گویند ابلیس به شکل پیرمردی تجسم پیدا کرد تا ابراهیم نبی را از قربانی کردن اسماعیل منصرف کند و پیامبر بر او سنگ می انداخت تا اینکه چشم راستش را کور کرد. می گویند اجنه وقتی تراکم و تجسمی همانند انسا ن ها پیدا می کنند شدیدا آسیب پذیر هستند.
از عارفی شنیدم ابلیس برای آنکه زشتکاری را در بین قوم لوط رواج دهد خود را به شکل جوانی بسیار زیبارو و خوش اندام تجسم داد و ... ما با چنین موجودات «سمج» و پستی سروکار داریم. (البته اجنه خوب هم وجود دارند.)
در مقام تمثیل، خدا آنان را در قفسی محکم حبس کرده است که هزاران درب دارد به سوی همه انسان ها ی روی زمین. برای هر انسانی یک درب مخصوص. با ما سخن می گویند در خواب و وهم ولی دستشان به ما نمی رسد. اگر با قفل آن درب هایی از قفس که مخصوص ماست زیاد «ور» برویم به سمت ما آزاد می شوند و هجوم می آورند نه به سمت کسانی که دربشان را بسته نگاه داشته اند. پس از آن، دیگر «فیل هم باشیم» نمی توانیم آنها را به قفس برگردانیم.
امیدوارم هیچ وقت دلمان برای شیطان و یاران او نسوزد و کار دست خودمان ندهیم!

سلام و درود جناب سلیمی

به شدت و حدت موافق با نازشست نوشته خامه شما هستم!
همواره موفق و وفق مراد سعادت و باشا باشید!


داستان لقمه نانی که کپکزا میخوریم

عادتی بوده که از اما و الا میخوریم

سیدمحمدرضالاهیجی
ساکوتی.هند

درود بر شما🌹
زیبا قلم زدید
باید به خدا پناه برد هم از شر شیطان رجیم و هم از شر انسانهایی که گوش به فرمان فرمایشات شیطانند، هر دو آسیب رسانِ روح و جسم هستند

سلام ودرود بر شما استاد گرامی عالی بود همیشه مانا باشید🌹🌹🌹

سلام و احترام جناب سلیمی ادیب
اگر فقط راجع به محتوا صحبت کنیم حرفهایی هست
اما ساختار اثرتان کمی نامرتب است،جاهایی فعل ها پاک شده است و پیچیدگی هایی که اصلا لازم نبود
چون به عقیده من، اثر پیام محور است از شلختگی می توان صرف نظر نمود و فقط به محتوا پرداخت،اما این پیچیدگی ها جذابیت اثر را کم میکند و حتی می تواند در انتقال تعبیر اشتباه عمل کند
سر فرصت مطلبی خواهم نوشت (محتوا)
با تقدیم احترام

درود بر شما
بسیار زیبا و حق پرداز بود،
از نظر بنده ، آدمی شیطانیست در بعد حیوانی خویش و فرشته ایست در بعد انسانی، به هر کدام غذای بیشتری دهد آن بعد از او رشد خواهد کرد و در وجود دیگری تبلور خواهد یافت‌‌.

سلام
جناب سلیمی برادر گلم
عالی بود می تونست خیلی بهتر باشه
در مورد ساختار کار با نظر مسعود جان موافق هستم
تقدیمت

درود های فراوان جناب سلیمی استاد وادیب فرزانه و گرانقدر
بسیار شیوا وپرمحتوا
قلمتان ماندگار
پاینده ومستدام
در پناه حق
ایام بکام
🌷🌷🌷

درود فراوان به جناب سلیمی
برقرار باشید جناب

سلام و احترام مجدد جناب سلیمی ادیب
مفاهیم انتزاعی چون در هیچ قالب نمیگنجد نمیتوان تعریف درستی از ان را ارائه نمود که قابل تصور باشد ،مثلا بندگی یک مفهوم انتزاعی است و به مجموعه ای از اعمال مثبت که باعث پرورش روح و جسم میشود بندگی میگویند،شیطان نیز یک مفهوم انتزاعی دارد برای تفهیم موضوع داستان انیشتین را باز گو میکنم:


استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یك چالش ذهنی کشاند: آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:\"بله او خلق کرد\"

استاد پرسید: \"آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟\"

شاگرد پاسخ داد: \"بله, آقا\"

استاد گفت: \"اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست, خدا نیز شیطان است!\"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: \"استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟\"

استاد پاسخ داد: \"البته\"

شاگرد ایستاد و پرسید: \"استاد, سرما وجود دارد؟\"

استاد پاسخ داد: \"این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ \"

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: \"در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد.\" شاگرد ادامه داد: \"استاد تاریکی وجود دارد؟\"

استاد پاسخ داد: \"البته که وجود دارد\"

شاگرد گفت: \"دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد.\"

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: \"آقا، شیطان وجود دارد؟\"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: \"البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.\"

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.

نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش چیزی نبود جز ، آلبرت انیشتن !

اینجا اشاره زیبایی دارد به اینکه خدا جز زیبایی چیزی نیافریده است و شیطان در حقیقت عدم وجود خداست ،(در زندگی،ذهن ،قلب،و،،،،)
با تقدیم احترام

درود برشما جناب سلیمی عزیز
چه متن زیبایی، بسیار ادیبانه و چقدر از لحاظ فلسفی پر بار.
...عرفای معتقد به وحدت وجود شیطان را سمبلیک می‌دانند با این استدلال که شیطان از درگاه خداوند رانده شده(شیطان رجیم) و درگاه خداوند همه هستی میباشد پس شیطان از هستی رانده شده و در واقع وجود ندارد و نمادی است سمبلیک برای پلیدی ها.

درود جناب سلیمی عزیز
پر مغز و جذاب بود
زنده و سلامت باشید

سلام و عرض ادب.
متن جالب و قابل تأملی بود و با احترام به تمام نظرات و نقدهای ارزنده دوستان که بسیار ارزشمند بود و استفاده کردم؛
در نظرم در بعضی جملات مثل(یعنی ممکنه کار من باشد!!!)،(می گفت شیطان و بد نام کردی)،(دیگه داشت اون روی مرا بالا می آورد) و.. ضمایر و افعال به کار رفته مطابقت با پیوستگی جملات قبل و بعد نداشت و این تغییر لحن از نوشته ادبی به گفتار خودمانی را نمی توان به پای برجستگی آن سطر یا پر رنگ کردن منظور آن جمله گذاشت.
و اینکه واقعا آیا شیطان از شر و نفرین ما به خدا پناه میبرد منطقی تر است یا.... خیلی جای فکر داشت 👌🏻
سربلند باشید و. ماندگار

سلام و احترام جناب سلیمی ادیب
در حقیقت بانو رحمانی جواب تمامی موارد را دادند و به ادراک رسیدند ،
راجع به انرژی نیز توصیفشان بنظرم منطقی است ،صحبت شد انرژی آن سیب است باعث خیر و شر می شود ،،،،اما چه چیزی باعث بوجود آمدن آن انرژی می شود؟؟؟؟


صحبت از انرژی میشود نمیتوان گفت سرچشمه تمام انرژی ها خداست؟ بنظرم سخنان بانو رحمانی بسیار جامع بود منتها کم دقتی صورت گرفت و بطور کامل خوانش نشدند .(تمام نظراتشان را خواندم)
مثالهایی نیز آورده شد برای درک صحیح از ادراک
بانو رحمانی گفتند خدا یکیست ،بنده نیز همین عقیده را دارم ،اما نه بخاطر دلیل شما ،بلکه یگانگی خداوند به ۶ برهان ۱- برهان رابطه وحدت عالم و یگانگى مبدأ آن، ۲- برهان عدم تناهى، ۳- برهان صرافت وجود، ۴- برهان تمانع، ۵- برهان فرجه، ۶- برهان نبوت، که سخن در موردشان بسیار طولانی است و هرکدام را خواستید جدا توضیح می دهم
یا به بیان ساده نظم جهان را اگر دو نفر یا چند نفر اداره کنند امروز خورشید از مشرق طلوع میکند فردا خدایی دیگر میگویید میخواهم از شمال ،یکی دیگر میگوید از غرب ،هرج و مرج بوجود می آید
برهان نظم ساده ترین اثبات یگانگی خداست ،بماند که جهان های دیگری وجود دارد

طبق سخن خود خداوند (دقت شود) له الاسماء الحسنی ،یعنی خداوند خودش فرموده که برای او تمامی نام های نیکوست،قبل از این انسانها درک درستی از خداوند نداشتند ،بلکه آموزه های قران کریم که سخن خداوند است بر بشر نازل گردید تا درک درستی از خداوند و آفریده هایشان داشته باشیم و برایش نام خدا(صاحب ) و یا رب(پروردگار) انتخاب نمودیم
قبول دارم که ما هرچه از بزرگی و عظمت او بگوییم کم گفته ایم اما هرکداممان در حدتوان و ظرفیت و ادراکمان سخن میگوییم و بیشتر از ظرفیتمان بر ما تکلیف نیست.
پس نمیتوان گفت خداوند رفت زیر خرد انسان
ما اگر تعریفی از خداوند داریم بخاطر همین کلام خود اوست

با تقدیم احترام

این نوشته ضعیف بنده
ابتدا شعر گونه است و با پس و پیش کلمات و گزینش جای خود را با شیطان خیالی عوض کند اشاره به زبان دارد و قدرتش

سپس ریتم عوض و اشاره دارد که من اتش میزنم و حتی دچار تردید و عذاب وجدان میشود اشاره به ذات خوب ادم و وجدانش داشت
سپس از حالت شعر رقیقتر شده و مانند متن یعنی انسان بعد از هر کار و گناهی نی تواند ارام باشد و خود را کنار بکشد اما اتش و دود هست
بر جمعم صدایی اضافه شد که وانت خاکستر امد
اشاره دارد به روزگار مردم که خاکستر نشین کردم و لباس کهنه مرد اوضاع خراب مردم است کودکان یتیم و ترسیده و نگران یتیم چون تمام گذشته انها را با اجبار گرفتیم نه با منطق
وقتی من ناراحتم و در خانه دعا میکنم و میشنوم بچه ها بیرون خوشحالند و باز با تمام پر رویی می گوییم خدا دعایم را شنیدو شیطان رفته در واقع حتی فکرهم نمی کنم که دوروز من نبودم
خوشحالی بچه ها از شناخت حقیقی خداست با دیدو نگرش خودشان نه دید افراطی من
این خلاصه ای از نوشته پرایراد بنده بود
خاک پای تمام بزرگانی هستم که تحمل کردند 🌹🌹🌹🌹🙏

درود بر جناب سلیمی عزیز
ممنون از شما بابت ارسال این شعر
بحث جذاب و سختی را فراهم کرد و از نظرات عزیزان بهره بردم
از نظر من
هم شیطان و هم خدا عوامل درونی هستند که نمیتوان به صورت واحد تعریفشان کرد
در واقع خارج از بعد معنوی ما چیزی جز جسم هایمان نیست
دوست داشتم نظرم را کامل بگویم و بحث کنیم اما در مورد این موضوع نمیتوانم جوری حرف بزنم که توهین به اعتقادات کسی نباشد
حداقل فعلا نمیتوانم
🤍

و تجسم زیبایی زشتی
همه آن است که منم
آن شیطان آن دیو و دد آن فرشته که می‌گویند
همه منم
البته گاهی آدم می شوم
یا به قول منطقیون حیوان ناطقی
که به حکم عقل و ادله باز منم
این همه که گفتند و می‌گویند
باز منم.

با سلام و ادب گرامی دوست شاعرم
زیبا سروده ی خواندیم، که بر دل و سرمان نشست
و بس محظوظ و مسرور شدیم.
بامید تعامل بیشتر و حضور زیبایتان
سبز و بارانی بمانید.

سپاس بانو بافقی گرامی
روزگارتان سبز 🌺🌺🍀

درود مجدد استاد سلیمی گرانسنگ
مجددا برای باز خوانی به صفحه وزین شما مراجعه کردم و چقدر از مطالب پربار و سودمند صفحهٔ زرینتان بهره مند شدم،متشکرم از حضور قدرتمندانهٔ شما در عرصهٔ ادب و هنر و تبریک بابت ایجاد چنین بستر مناسبی که خود کلاس آموزشی برای امثال بنده می باشد.ماندگار و سلامت باشید

درود بیکران
قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی

درودها بر شما استاد عالی قدر
بسیار زیباست
دستمریزاد

درودا

متن زیبایی ست
جناب سلیمی ارجمند

پاینده باشید

درود بر شما جناب سلیمی گرامی

درود آقای سلیمی

سلام و عرض ادب و درود بر استاد فرهیخته
بسیار عالی قلم زده اید
خورشید زندگیتان درخشان و قلمتان سبز باد

سلام وعرض ارادتی دیر هنگام جناب سلیمی فکور و عزیز
عجب متن و بحثی زیبا و پر محتوا را خواندم
نظرات نیز جالب و قابل تامل بود

سلامت باشید

درود بر شما جناب سلیمی
بسیار زیبا بود
و تامل برانگیز
آفرین برقلمتان
موید باشید

با درود

شیطان هر شخص خود اوست
تجسم چیزی غیر مادی در جهان مادی (شیطان) سخنی منطقی نیست

خدا خود هستی است با هر آنچه که در او پراکنده گشته
تجمیع هر چیز در عین انفراد خداست

هیهات بر کسانی که به اسم دین( که آنهم خودساخته است و مدارکش هست) اینهم ظلم و جنایت میکنند

یک سوال بعنوان سوال نهایی میپرسم

من کتابی نوشته ام و مدعی هستم که از جانب خدا بر من وحی شده است
شما این گفته من را با دلیل رد و من را متهم به دروغگویی کنید

خود بخوان حدیث مفصل..

موفق باشید

من و شما سوالاتی برایمان پیش امد که باعث شد دین را متضاد و از برخی جهات مغایر با منظق ببینیم اما متاسفانه برخی دوستان فکر میکنند ما در فکر اشاعه بی دینی هستیم یا انسانهایی کافر و بدکاریم که بشدت غیر منطقیست

درود
خیلب زیبا و جالب بود
با اجنه زیاد سر و کار داشتم و وجودشان را قطعی می دانم
اما به نظرم خیلی چیز ها بصورت سمبلیک بیان شده
تا مفاهیمی بدست آید
مثل سوال فرشته ها از خدا، سجده نکردن شیطان و..
موید باشید
در پناه خدا

سلام و عرض ادب جناب سلیمی فرهیخته
متن ادبی شما را و همچنین تا نیمه و کمی بیشتر پیام ها را مطالعه کردم که خستگی غالب شد ولی بحث در مورد وجود یا عدم وجود شیطان مطرح شده بود. البته در همان آغاز به نظر من اینطور آمد که هم شما و هم سایر عزیزان که به بحث ورود کردند دیدگاه هایی دارند و به نظر من این دیدگاه ها تا زمانی که به شکلی کاملا منسجم و هدفمند نگاشته نشوند آنطور که باید و شاید درک نمی شوند. ممکن است حتی تعاریف و مفاهیم متفاوتی از یک واژه وجود داشته باشد مثال می زنم شما می خواهید در مورد وجود انسان صحبت کنید. یک نفر انسان همین آدم دو پا را تعریف می کند یک نفر دیگر انسان را خوب بودن و درست کار بودن تعریف می کند. مفاهیمی که در ذهن هر کس وجود دارد با دیگری متفاوت است. ما الان در مورد واژه «اتش» صحبت می کنیم. تصویری که به ذهن شما تداعی می شود با تصویری که من در ذهن دارم متفاوت است تا این واژه آتش را توصیف نکنم نمی توانیم ذهن هایمان را بهم نزدیک کنیم. باید توضیح بدهم منظورم از آتش یک آتش کوچک ناشی از سوختن یک تکه چوب است. تا قدری این تصویر که در ذهن من هست از آتش به ذهن مخاطب من هم تداعی شود. بحث درباره وجود شیطان است اما این طور به نظر می رسید که منظور هر کدام از عزیزان از شیطان متفاوت بود. این وسط مشخص هم نشد وجه تمایز شیطان با جن و ابلیس و انسان و آدم و فرشته و خدا و سایر مفاهیم در چیست. واژه توسط انسان ساخته می شود برای انتقال مفاهیم. همچنین «وجود» هم مشخص نشد منظور چیست؟ آیا « وجود ذهنی» مدنظر هست یا نیست بهرحال شما همین که تصویر آتش را به ذهن می آورید یعنی آن را به وجود می آورید منتهای مراتب این وجود در ذهن شما هست یا مقصود از وجود این است که تجسم داشته باشد یا حداقل مادی باشد. تا همینجا من فکر می کنم بسنده کنم چون حقیقتا تنها تناقضی که در دیدگاه ها و نظرات وجود داشت این بود که عزیزی می گفت شیطان وجود دارد و عزیزی دیگر می گفت شیطان وجود ندارد حتی معلوم نشد بر ما آن عزیز چه تصویر یا چه مفهومی از شیطان را مطرح می کند و به چه استدلال می گوید هست و همچنین شما چه مفهوم، تعریف و استدلال را مدنظر قرار داده اید. البته چیزی که وجود نداره نیاز به تعریف و توصیف هم ندارد ولی اینکه چه چیزی را شما نفی می کنید حتما نیاز به تعریف و تبیین دارد. من فکر می کنم این شیطان که در متن ادبی به تصویر کشیدید و البته مخیل بود و در متن خیلی نمی توان بحث عقلانی مطرح کرد. اینکه شیطان درون انسان هست یا بعنوان دیگر هر انسانی مرتکب بدی می شود و صرف این بدی را شیطنت نسبت دادن و این می شود مفهوم شما از شیطان که مشخص شد. و حالا اگر من بگویم به ذهنم خطور کرده که به یک کودک یا یک نابینا کمک کنم یا بالعکس کودکی را مورد آزار قرار دهم. سوال اینجاست این فکر از کجا به ذهن من متبادر شد ایا من ممکن است تحت تاثیر کردار و گفتار و رفتار شخص دیگری در گذشته، این فکر به ذهنم خطور کرده باشد؟ آیا با دیدن فیلم یا خواندن کتاب یا نشریه ای؟ بنابراین این فکر من که بعد در نهایت تبدیل می شود به عمل آیا متعلق به خود من هست یا نه من فقط بازتاب صدای دیگران یا دیگری هستم و آیا ضمن اینکه آن صداها هست من هم بعنوان یک تصمیم گیرنده نقش دارم ولی احتمال اینکه به یک سری صداها گوشم عادت کرده باشه به شنیدن و یا به نشنیدن و به همان ترتیب هم یکسری افعال از روی عادت و ماشین وار انجام می دهم. آیا این صداهایی که در ذهن من هست مربوط به همان صداهای مادی است که از سایر انسان ها شنیده ام و یا نه واقعا دار و دسته ای وجود دارد برای گول زدن انسان که احتمالا انسان نمی بیند حالا مثلا جنسشان از آتش هست و به گفته عزیز دیگری تجسم هم می تواند پیدا بکند و هدف شان هم فریب دادن ما هست یا نه اگر کسی معتقد به این چیزها باشد می شود خرافات و جنبه خرافاتی بودنش در چیست؟ آیا آن موضوع آدم و فرشته و ابلیس و حوا و سیب آیا تمثیل هست نه فرشته ای بوده نه آدمی نه حوایی نه ابلیسی این ها همه نماد هست یا نه اگر کسی معتقد باشه این ها واقعیت هست و تمثیل نیست این می شود خرافات و جنبه خرافات بودنش در چیست؟ و اینکه آیا می شود همه موضوعات را با عقل و منطق بررسی کرد؟ یا نه عقل و منطق یک ابزار هست که در بعضی جاها کارآمد و بعضی جاها ناکارامد است مثل خط کش که طول را اندازه می گیرد و سرعت نور را نمی تواند محاسبه کند. و اینکه ان دوستان از قرآن مطلبی را آوردند و شما گفتید آن کسی که قران و پیامبر را قبول ندارد اولا اینجا همچین شخصی نبوده وگرنه قطعا به شکل دیگری بحث می شد در ثانی فرض براین بوده که حل مسئله مهم بوده و نه روش حل مسئله و چون شما خودتان اذعان داشتید قران را قبول دارید بنابراین یا شما استدلال عزیزان را باید بپذیرید یا باید بگویید من می خواهم بعد از اینجا با یک لائیک مباحثه کنم و او را متقاعد کنم که شیطان هست که اینجا هم کار عبثی است چون برای لائیک ابتدا باید خدا را اثبات کرد وقتی من نتوانم برای او خدا را اثبات کنم اساسا اثبات وجود یا عدم وجود شیطان چه نفعی دارد؟ ضمن اینکه قرآن هم یک کتاب هست و به گفته خود قرآن، از برهان استفاده می کند برهان هم یعنی دلیل ضمن اینکه از برهان استفاده می کند به مطالعه، تفکر، تعقل هم دعوت می کند مثلا شما معتقد هستید قرآن گفته این هست و جز این نیست و چاره ای هم نداری باید بپذیری اگر نپذیری با شمشیر گردنت را می زنیم؟ این قرآن در بین تمام کتب بیشترین رواج را در جهان دارد هزار و چهارصد سال هم هست که رواج دارد از رواج هم نیافتاده و به گفته خود قرآن رواج و شهرتش روز به روز هم بیشتر می شود و اینکه گفتید مگر قرآن برای انسان سازی نبود پس چرا خداسازی می کنند؟ به نظر من هم خلط مبحث شده است و هم مغلطه. بحث در مورد وجود شیطان بوده، اگر قرآن برای شما وحی نازل نیست من فکر نمی کنم به شکل دیگری بتوان وجود موجودی که جنسش از اتش است و انسان را فریب می دهد را اثبات کرد چون ما هر چه را که دیدیم بنظر آمده یا انسان است یا شی است یا حیوان است یا گیاه، حتی فرشته را هم نمی توانیم با عقل اثبات کنیم فقط توانستند خدا و معاد را با عقل اثبات کنند غیر از اصول دین (توحید و نبوت و معاد برای شیعیان امامت و عدل) تنها دلایل عقلانی و منطقی آورده اند در سایر مسائل ملزم کردن به اطاعت حتی ممکن است نهی هم کرده باشند از پرسیدن، یعنی گفتند فقط باید این طور عمل کنی مثالی بزنم وقتی یک نفر شد ارباب و دیگری شد برده، ارباب هر چی گفت برده انجام میده، حالا شما از این حیث که می گویید خدا حکیم هست پس هر دستوری می دهد حکیمانه است صحبت شما صحیح است ولی اینکه آیا می توانید عقل و منطق به جنبه حکمت خدا پی ببرید این به میزان حکمت من و شما بستگی دارد و موضوع دیگری است یا اینکه می گویید مگر خدا نیاز دارد؟ معلوم است که خدا نیاز ندارد. من و شما هم که خلق شدیم خدا نیازی به ما نداشت. اینکه هوشنگ با میلاد سر جنگ دارد، مگر خدا نیازی داشته که هوشنگ را خلق کند؟ لازمه خلقت این دشمنی ها را هم ایجاب می کند علی ای حال این بخش از صحبت هایتان را خیلی منطقی ندیدم: «از قران مدرک می اورید من قبول می کنم یک شنتو قبول ندارد پس نمی تواند تعریف خدا باشد
زمانی یک مسلمان خدا را در حدو اندازه اگاهی خودش می تواند بشناسد که از قران و پیامبران دلیل نیاورد با عقل و منطق خودش بتواند روشن کند یکی دیگر را
شما می گویید در قران کریم گفته (یعنی من حتما حتما باید قبول کتم وگرنه چوب تو استینم می کنند )اینکه نشد چرا سر هر چیزیو به قران ربط می دهند قران مگر برای انسان سازی نبود چرا از قران خدا سازی می کنند» برای من خیلی مهم نیست کسی مطلبی را بپذیرد یا نپذیرد و حتی در خصوص وجود یا عدم وجود شیطان هم نظری ارائه نمی دهم. فقط هدفم مطرح کردن همین جنبه های گفتگو بود که نظم و منطق خاصی نداشت و اگر مفهومی هم درنظر داشتید احتمالا به حاشیه رفته است و بعدا هم در کل از موضوع سخن تان دور شدید. من فکر کنم شما می خواستید انسان را به انسانیت ارجاع بدهید به درستی کردار و رفتار و گفتار و احتمالا این حاشیه ها باعث گم شدن مقصود شما شده باشد. و البته امیدوارم به درک نزدیکی از مقصودتان رسیده باشم. با تشکر.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٍ خَيۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِي نَارِ جَهَنَّمَۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ ۱۰۹

آيا كسى كه بنياد [امورش] را بر پايه تقواى الهى و رضاى او نهاده بهتر است يا كسى كه بنياد [امورش] را بر لب پرتگاهى سست و فروريختنى نهاده ؟! و آن بنا با بناكننده اش در جهنم سقوط مى كند؛ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند

لا يَزَالُ بُنۡيَٰنُهُمُ ٱلَّذِي بَنَوۡاْ رِيبَةٗ فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَّآ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ۱۱۰ (سوره مبارکه توبه)

بنايى كه از روى شك ساخته اند در دلهاى آنها پيوسته هست مگر آنكه دلهايشان پاره پاره شود، خدا دانا و حكمت كردار است.

عاقبت به خیر باشید

درود بر شما استاد سلیمی گرامی 🌺🌺💐
دلنوشته بسیار زیبایی سرودید 💐💐💐

درود بیکران بر جناب سلیمی
و تمامی دوستانی که نظر داده اند
دغدغه های ارزشمندی بیان شده است



«چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید»

با درود در منطق پان تییسم هر آنچه که هست خود خداست (کلیت وجود) اگر شیطانی هم هست آن خود ماییم شاید باز هم برخی به من بتوپند ولی همیشه گفته ام که دین را هم خودمان ساخته ایم مگر اینکه الهی بودن آنرا اثبات کنند که تا این لحظه شخصی قادر به انجامش نبوده
اگر هم دوست دارید بدانید که چرا دین خودساخته است با یک دلیل فوق منطقی و چیزی که امکان رد کردنش را نداشته باشند بیان میکنم

دین به این دلیل خودساخته است که :

خالقی با عظمتی که در کتب دینی بیان میشود چرا باید با علم بر انتخاب اختیاری من من را به بهشت یا دوزخ ببرد ؟

این گفته مانند اینست که شما با علم بر رد شدن در یک آزمون وقت و هزینه خود را گذاشته رفته و رد شوید (کما اینکه هزینه و وقت برای خالق معنا ندارد

منطق مورد فوق کجاست؟ و چرا باید خالقی با علم بر انتخاب من دین را به من بیان (تحمیل) کند ؟

خواهشمندم این کامنت را حذف نکنید هدف ایجاد بحث نیست تنها دوست دارم نظرات را بشنوم

درودها
عالی و پر دغدغه

سلام و درود بر شما جناب سلیمی، ادیب گران‌مهر ناب
قلم زرنگارتان مانا
برقرار باشید و سبز

سلام جناب سلیمی عزیز
یاد این پست بخیر 😊
یه جمله از شما خوندم همیشه تو ذهنم موند
نمیدونم زیر همین پست بود یا نه
«مگر قرآن برای انسان سازی نبود ؟ چرا از آن خدا سازی میکنند»
جای پست های این چنینی واقعا خالیه ، سراسر بحث و از نو فکر کردن
زنده باشید و سلامت

ارسال مجدد این متن
بیشتر بخااطر کامنت ها و نظرات واقعا ارزشمند دوستان است
هر بار این کامنت ها رو می خوانم احساس می کنم بسیار روشن گر است و ارزشمند
سپاس از استید عزیز🌹🌹🙏

درودبرشما استاد سلیمی عزیز وگرامی وگرانقدر بسیار پرمفهوم بود احسنت برشما 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
💙💙💙💙💙💙💙💙
🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
💐💐💐💐💐💐
🌼🌼🌼🌼
💟💟💟
❤️❤️
❤️

درود تان باد عزیز
جناب سلیمی خرد ورز

داستان بودن یا نبودن شیطان خیلی ساده است، مگر شما می توانید ثابت کنید که خدا نیست؟ غیر ممکن است، حتی اگر تمام فیلسوفان و دانشمندان جهان را جمع کنید، در تمام کتاب های آسمانی از شیطان که یک موجود است و با انسان فرق دارد، سخن به میان آمده، و هزاران سال است اسمش حتی بر دهان کافران آمده است، کسی که باید ثابت کنه وجود داره یا نداره کسی هست ادعا می‌کنه وجود نداره، تو باید اول با یه مدرک، مدرک های دیگه رو زیر سوال ببری، در حالی که مدرکی نداری جز گمان به همین سادگی فلسفه هم نیاز نداشت

درود استاد بزرگوار
ای کاش دکلمه می کردید
و چرا شعر به این خوبی رو در قالب متنی ادبی عنوان میکنید
تقدیمتان

درودتان 🌹
نوشته ای جالب و بسیار بی ریا بود👌

ولیکن.. یک نفر به حاج اسماعیل دولابی گفت.. چرا همش راجع به خدا حرف می زنی، چرا یک بار هم از شیطان چیزی نمی گویی.. پاسخ داد تا جایی که می توان از خدا حرف زد، از خدا گفت، از عشق به خدا دم زد، از زیبایی های آفرینشش، از پاکی های روان در کائنات گفت.. چرا شیطان؟

و اما ..ریشه خیر و شر در نهاد خود ماست..

در پناه مهربانی های خدا روزگار شاد