قلم مویی نقاشیم
رویایی
را رسم میکند ،
بچه های پای برهنه
وزنی گندم گون
خسته و تشنه ای
که :
درون رشته های پوسیده
الونک های سردشان
می خزند
غافل وبی خبر
از سرمایه نهفته زیر پایشان
سر بر بالین می نهند
وبرای پاسخ تمام سوالاتی که
در برابر جزر ومد عاطفه هایشان
بی جواب مانده ،
و فقط خدا خدای فنا ناپذیر مطلق
را چنانچه هست
بر مسند تفکرات ذهنی
خود
حکمران می کنند
وبان می اندیشند
راه رفتن از
گوشه ای به گوشه دیگر
ودر رنجی دیگر
که به معجزه شبیه نیست
حال پریشان واحوالاتشان
که در قامت وسیاهی شب
غوطه می خورد
ونالان ودرمانده
وبا لبانی خشکیده
بی پناه
تشنه وتشنه تر
خدای مطلق خویش را می طلبند
وباز شب
بسان دل شکسته
ساکت وارام خواهد امد
وتوهم وتشنگی
حکم سرابشان می دهد
وگرمای مرداد ماه
در ذهن خشک بخواب رفته من نیز
شعری ناقص الخلقه
وبی محتوا می شود
نالان و خسته تر
وپای برهنه تر از
کودکان نقاشی شده ام
بهرام معینی (داریان ) مرداد ماه ۴۰۰
پ ن :تقدیم به کودکان تشنه وبدون یار ویاور خوزستان
وهمه کودکان بی پناه سرزمین ام
یک تفکر است
چشمهاى است که تا پایان هستى مىجوشد
کوثرى است که فنا برنمىدارد
افقى است بىکرانه و خورشیدى است عالمتاب
در یک کلام غدیر اقیانوسی بیکران است
این عید بر شما مبارک