سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
قبل اینکه شعر شما را بخوانم شعر محمد جواد عطاالهی را خواندم و غرق لذت شدم.فکر کردم قصه به همین جا ختم میشود که آمدم و به شعر شما رسیدم و دیدم امروز انگار روز خوش اقبالی من است👏
بسیار زیباست ،بسیار زیبا دستمریزاد،آفرین بر این سرودن
تنها مصرع اولت را هم میگذاشتی باز هم ارزش این تعریف را داشت چه برسد به یک غزل کامل
همه چیز در حد اعلا در این سروده هست ( غریب) عزیز🌺
چند نکته بگویم که حق رفاقت را بجا آورده باشم دوست دور آشنا
۱. ترجیح بر این است که ( چرا) در مصرع دوم بعد از فعل ( بگشایم) باشد اگر شد نوع روایت را در مصرع دوم عوض کن
مثلا با چه رویی دیده بگشایم که بانو نیستی.البته این یک وسواس شخصیست خودت را خیلی درگیرش هم نکردی نکردی عزیز
۲.مصرع چهارم ضعف تالیف داری،(آخر کجا، کو نیستی ) معنی ندارد وزن پر کن است( معنی مورد نظرت آخر کجایی نیستی بوده ولی پرداختت کامل نیست) میتونی قید قافیه کو را بزنی و مثلا بگی( چلچراغ خانه ام ای ماهِ جادو نیستی) مثال ها را فقط برای تفهیم مطلب میزنم.دست بردن تو شعر دیگران خیلی کار زشتیه منم چنین قصدی ندارم ،امیدوارم متوجهش باشی.
۳.مصرع پنجم( بی هدف،بی روح،بی جان) همه حالات انسانی هستند منتها انزوا حالتی مکانی را تداعی میکند پیشنهادم این است که " منزوی " که آنهم حالتی انسانیست را با " انزوا" تعویض کنی. ( بی هدف بی روح بی جان منزوی یعنی همین)
۳.در مصرع هفتم خودت را حتما از شر " اندر" راحت کن.مثال(بی خبر در حسرتِ برقِ نگاهت سوختم)
غزل فوق العاده ایست،آفرین👏👏👏👏🌺