خدای لعن و خشم و قهر و ضرب و زور آیه ها
خدایِ پشتِ سر وَ یا همیشه پشت ِ سایه ها
خدای کوچه ی علی چپِ همه گلایه ها
به دادِ آه ِ پا شده از این وطن نمی رسی
خدای شاهد ِ دراختیارِ روبَهان و دُم
خدای هر « اَیحْسبونَ اَنّما نُمِدُّهُم »
خدای وول خورده در شعارهای گُنگ و گم
به ذاریاتِ شعرهای بی دهن نمی رسی
خدایِ شکر «فضل ربّ ِ » صاحبان زور و زر
خدای رفته، رفته در ژنی که خوب، مستقر
به دادِ ماکه جان سپرده در هوارِ «مرگ بر »_
و زنده ایم از نبودن کفن، نمی رسی
خدای در زکات و خمسِ خواب های روی پول
که «قُل اعوذُ مِن » ادای دِینِ ناکسان و گول
به هشت های در گروّ ِ نُه، به دست ِ قرض و قو_
له ،یا به سرخِ سیلیِ در این بدن نمی رسی
خدای پشتِ گوش و مُرده ی حرام زاده ها
خدای عطرِ عود عودِ در امام زاده ها
به داد این دخیل بسته ها، عوام زاده ها
به داد سختْ پوست های کرگدن نمی رسی
خدایِ باسیاست هویج ها، چماق ها
گرسنگی دهنده ی رجیم ها و عاق ها !!
خدای گربه ی اسیرِ مارها ، کلاغ ها
به مغز و قلب و جان و جسم« خسته تن» نمی رسی
به شرق و غرب یا جنوب یا دلِ شمال مان
به داد این وطن نمی رسی ،نمی رسی ، نمی...
# سارا سلماسی
۶فروردین ۹۸
مناجاتی بسیار زیبا و رندانه بود