- آسمان که همیشه ابری نیست
« ابر اگر آب زندگی بارد»*
مادرم همصدای سعدی شد
مادرم ذهن سر خوشی دارد
من ولی با بهار امسالم
اوّلم سیل ، آخرم سیلی است
باغِ بی برگِ «ثالثم» در باد
آسمانم گرفته تر نیلی است
بوی امیّد داشت/ می آید
مادرم با خدا و آویشن
دم نیامد خدا ،شکسته شدم
پخش شد تکّه تکّه من من من
خواب ها را هزار پاره شدم
زیر دست هزار و یک کابوس
پشت سر مرگ بود و تاریکی
روبرو، قبرهای بی فانوس
مثل کولاک دود در سانچی
داغ تر از تمام نفتی ها
مثل سی برگ سرخ از تقویم
خون ِمرداد شصت و هفتی ها
مثل دریای خالی از ماهی
توی بغض و سکوت جاشوها
اشک هایی همیشه پنهان است
یک به یک پشت ژستِ خالوها
مثل روزی که تیغ می خوابید
در نفس های بسته ی استان
وحشتِ خونیِ جزایر بود
ختنه ی دختران هرمزگان
ابر بودم در انفعال خودم
باد می برد سرزمینم را
درد می کَند از شمال و جنوب
شرق یا غرب دلنشینم را
مادرم در سکوت غمبادی است
درب را روی جیغ می بندد
گریه اش خیس پرده ها بوده
در حضورم همیشه می خندد
نگذر از خون من اگر مُردم
بغلم کن بگو مقصر کیست
سیل آمد دوباره مادر گفت
آسمان که همیشه ابری نیست
# سارا سلماسی
فروردین ۹۸
#سیل
غمگین و زیبا بود