مادیان جنسیت
کویرستان گونه ام
مشت نمونه ی خروار
سرزمینهای خشکسالی ست .
فکر افیونی ام از دالان عفونتِ
مجاری ظلمت چاله هاست .
زخمهای کهنه ام
از کَپکَ های سیاه قرن گذشته
و چروک تمدن براندام خمیده ام
در تلاطم است .
سالهاست چشمانم
از میان سایه ها به آفتاب می نگرند
و در هر سحر خروسهای صهیون
صدای چیفتن را در می آورند
و بر بلندای هر بامی
در کنار شاخ گوزنی مظلوم
خود نمائی می کنند .
نمی دانم باید قرن اکنون را
قرن افیون نامید یا قرن سرب داغ جیهون ؟؟
قرارمان با یزدان این نبود
که گونه هامان کبود بمانند .
چشمانمان به قنات های نفرین شده خیره مانده
و برای قطره ای له له می زنند
حتی برای ناله ای محتاج اشک مانده اند .
ای قبیله ی آشنایان کرانه های باختری . . . ،
. . . رودِ اردن مسموم است
و نیل از زمان شکفتن ، بسته نگردیده
فرعونیان در اعماق نیلگون واقعیت
با مادیان جنسیت به تولید مثل مشغولند
و موسایان
خلاء اعجاز را احساس می کنند .
دیریست طلسم شیاطین جوانه زده
و رویشی نو را آغاز کرده
و سفیر گلوله
در آستانه ی کارناوالهای آزادی ملل کاذب
به تظاهر دموکراسی
می پردازند .
باقر رمزی باصر
غمگین و زیباست