يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر ژاکان باران ملکشاهی
آخرین اشعار ناب ژاکان باران ملکشاهی
|
سلام دوستان
به قول همتبار نازنينم رضا نظري عزيز يك دفعه چشمم به تكه كاغذي خورد و يكي از شعر هاي قديميم را ديدم و ديدم خالي از لطف نيست اگه اونو بزارم روي سايت درواقع در سال 91 شعرو شروع كردم و تا سيزده بدر بصورت فشرده 75 شعر بلند گفتم كه اين يكي ازشونه چون قبلش نثر ميگفتم براي اينكه نوشته هام از حال و هواي نثر در بيان مجبور شدم مثل يك اسب از خودم تو تعطيلات نوروز كار بكشم
"بـی خیال تـو "
سالهاست که رفته ای ،
نمی بيمت را
بی خیال ...!
هنوز اخم تلـخِ
عکسهایت هست...!
صدایت نشنیده ام ،
نمی شنوم را
بی خیال...!
در ذهنم خاطـراتِ
فحش هایت هست...!
چشمهايم از دوریت گريسته اند
می گـریند را
بی خیال...!
ته انبار پستانک ها ،
شیر خشک هایش هست...!
دلم لک زده برایت
چون کودکی پـر بهانه را
بی خیال...!
هنوز زیـر تخت ،
گهوارهِ و عروسکهایش هست
"كاك باران كورد ملكشاهي،
بـرج اول بهـار 92" نوروز
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درپناه مهریزدان همواره سالم باشی وشادمان