سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا در دانشگاه شعر ناب نقدی بنویسم
بنا به درخواست بانو صیاد مبنی بر نقد یکی از آثارشان،
ان شاء الله چند سطری در خصوص این نوشته خواهم نگاشت.
🔴 شعر در هر قالب یک جریان آلترناتیو و متناوب است با فراز و فرود های مخصوص خودش که از مبدأ شروع و به مقصدی به صورت هدفمند ختم میگردد.
اگر بین مبدأ و مقصد شعر یکپارچگی و تعاریف درست از کاراکترهای موجود، نباشد نوشته یا به سمت اطناب میل میکند یا از دایره ی شعر خارج میگردد.
سرکار خانم صیاد، در این شعر روایتی از یک انسان با صفت ترسو ترسیم کرده اند
که لابلای آن پل هایی هم به دور نمای نگاه جامعه شناختی خود زده اند و باز در آخرِ روایت، با نفی کل خواسته اند شخصیت جریان روایی خود را مضمحل نمایند.
اما چنانچه در ادامه خواهد آمد در برخی سطور موفق و در برخی، متاسفانه موفق عمل نکرده اند.
🔴 شعر برای مخاطب یا مخاطب فدای شعر
رسالت اصلی هر نوشتاری بعد از اختراع خط، رساندن پیام به مخاطب بود چه این نوشتار داستان باشد یا شعر، ویا هر نوشته ای حتی آیات الهی در کتب ادیان
اگر نوشتار ما قابل فهم برای مخاطب نباشد آیا این مقوله رسالت خود را انجام داده است؟
البته منظور از مخاطب کسی است که حداقل های دریافت یک پیغام را داشته باشد وگرنه مخاطب امی که دیگر درکی از یک نوشته ی ساده ندارد چه برسد به پیچ و خم یک معجزه مانند شعر.
کوشش عامدانه و عالمانه برای فضای سازی مناسب جهت درک مخاطب توانایی شاعر است در انتقال از جهان ذهنیت به عالم عینیت
چه بسا دوستانی که در ذهن خود مضامین عالی میپرورانند اما قادر به انتقال آن در بازار عینیت نیستند و این است تفاوت درجه ی شاعران و نویسندگان در انتقال مفاهیم.
🔴 بانو صیاد در این نوشتار علیرغم اینکه از کلمات عام و غیر خاص ( کلمات عهد کهن که نیازمند واکاوی زبانشناسانه دارد) استفاده کرده اند اما متاسفانه در برخی جاها که در ذیل اشاره خواهم کرد در جریان روایی نوشتار ضعیف عمل کرده اند.
🚩 هیچ سربازی مثل تو ترسو نیست
گاهی وزیران آذرخش می شوند
در چشم شاهان برای سربازان ترسو
👈 سعی میکنم بند به بند توضیح دهم تا جای اما و اگر باقی نماند
شروع نوشتار کاراکتری را با جایگاه
( سرباز) که شاید کنایه از طبقه ی عام جامعه باشد با صفت ترسو به مخاطب معرفی میکند که تا اینجا درست پیش رفته، اما
به نثر ساده بخواهم بیان کنم ، سرکار خانم شاعر میخواهد بگوید از منظر راس هرمِ اجتماع، گاهی طبقه ی پایین
راسِ هرم برای عوامِ ترسو موجبات تلنگر و گاهی تهدید هستند
اما سرکار خانم صیاد هم به لحاظ نگارشی و هم از دیدگاه حسن تالیف نکاتی را فراموش کرده اند
وقتی شاعر نتواند ذهن خود را برای من مخاطب دی کُد کند سوالات فراوانی در ذهن من ایجاد میشود آنهم بی جواب
از قبیل اینکه
❎ چرا درچشم شاهان وزرا آذرخش میشوند آنهم برای سربازان ترسو؟
قطعا اینگونه نوشتن ها به پهناوری شعر معاصر کمکی نمیکند و مخاطب هم گیج و لنگان در وادی شعر قدم برمیدارد
یا با ( به به، چه چه) سر و ته قصه را هم می آورد و یا عبور میکند ولی مرور نه.
🚩
گاهی در برف ویخ می توان ترس ترا
شبیه مجسمه ی شکسته وشلاق خورده در برف را دید
اندکی خورشید را نمی توان دید
🔴در این بند علاوه بر غلط های املایی
(❎ ترا ✔️ تو را) و نگارشی
🔰 نکته :
در ” مرا ” وضعیت به گونه ای دیگر است . دو واژه ی ” من ” و ” را ” با یکدیگر آمیخته – مزج – شده اند و به صورت چسبیده در زبان فارسی کاربرد دارند ، به همین خاطر نباید بین آن دو در نوشتار جدایی انداخت .
در سطر دوم( در برف) حشو است
میتوان سه سطر را حتی در دو سطر خلاصه کرد و بند را از ضعف تالیف نجات داد.
✔️ پیشنهاد منتقد ( فقط جهت تقریب به ذهن)
گاهی در برف و یخ دور از آغوش خورشید
میتوان ترس تورا شبیه مجسمه ی شکسته و شلاق خورده دید
⭕ البته تصویر و تشبیه ترس به
مجسمه ی شکسته و شلاق خورده در برف و یخ تصویر زیبایی است که بانو صیاد انصافا زیبا متصور شده اند
یادمان باشد آنتولوژی و یا هستی شناسی شعر سپید مدیون تلاش ها و دود چراغ خوردن خیلی از دانشمندان و شعرای معاصر است که ما توانسته ایم این جایگاه را در ادبیات لمس کنیم پس به آسانی و با بی توجهی محصول و کاشت آنان را بر باد ندهیم اندکی صبر کنیم و تفکر بر نوشتار خودمان داشته باشیم ، خود شاعر بهترین منتقد است برای شعرش و میتواند اشعار خودرا قبل از هر نقدی، واکاوی نماید.
نگرش هرمنوتیکی در لغات قطعا و حتما
مارا در بهتر نوشتن یاری خواهد کرد که میتوانیم با ملات دانش کلمات را روی هم بچینیم و ساختمان شعر مان را زینت بخشیم.
🚩
گاهی یک سگ به سرش می زند
چکمه های پوستی ترا در برف بپوشاند
شجاعت نظیر یک بیداری
یک اسکیمو رابه لبخند وادار می کند
فرشته ها از ترس وزیران در کلبه های چوبی
سری تکان نداده خود را پنهان می کنند
🔴 مطلب اول در این بند اینکه برخی سطور این بند به خودی خود شعری است کوتاه و کامل البته بدون ربط به جریان روایی شعر اصلی
مثلا
شجاعت نظیر یک بیداری
یک اسکیمو رابه لبخند وادار می کند
خود این دو سطر شعری است کامل با اندکی تغییرات اما در جریان روایی شعر نه خوش نشسته و نه هدف شاعر از آوردن آن مشخص است گویا برچسبی است که به صورت عاریتی بر پیکره ی روایی شعر زده شده است هرچند مضمون عالی دارد.
🔴 مطلب دوم اینکه سگ چگونه وارد جریان روایی شعر شده و از آن مهم تر در آنی این کاراکتر محو و جای خود را به چیز دیگر داده است
اگر شاعر هدفی از آوردن این عنصر داشته باید بسط بیشتری میداد و مخاطب را به این باور میرساند که وجود او عاریتی نیست.
و همچنین در مورد کاراکتر فرشته ها وضع به همین منوال است
حتی هذیان نویسی نیز اصول و قاعده ای دارد و نمیشود با ول نویسی و نامفهوم سرایی یکی گرفت
🚩
آهای سرباز ترسو
هرگز شبیه یک جفت کفش کتانی
ترست سوال نکرده زیبا نیست
هرگز شبیه یک زوزه
انتظار یک بند نفس از دیگران مباش
🔴 درست است که شیخ ابوالحسن خرقانی می گوید
( هر کس که در این سرای درآید نانش دهید و از ایمانش نپرسید چه آنکس که بدرگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد)
اما مفهوم 👈 رواداری در معنای عام و در شعر به معنای خاص ولنگاری و عدم توجه به معنی نیست که قطعا و حتما انتظار اول از یک نوشتار معنا است حتی در عین معنا گریزی و سوق نکردن نوشته به سمت چیستان
رواداری توجیه مناسبی برای ولنگاری و سستی در نوشتار نیست
از بانو صیاد سوالی دارم که حتما جوابگو باشند
👈 هرگز شبیه یک جفت کفش کتانی
ترست سوال نکرده زیبا نیست
این دو سطر را برای من منتقد با نثر ساده بنویسید و منظور خود را بیان نمایید همچنین برای این سطور
👈 هرگز شبیه یک زوزه
انتظار یک بند نفس از دیگران مباش
بانو صیاد گرامی شعر سپید امتیازی که دارد در قید و بند افاعیل نیست و شاعر به راحتی میتواند مکنونات قلبی خود را ترسیم کند از این امتیاز چرا استفاده نمیکنید؟ چرا کلمات را بدون داشتن نقشه ی کلی روی کاغذ ول می کنید؟
آیا به مخاطب حق می دهید تا از شما بپرسد که این یعنی چه؟
🔴 به یاد داشته باشید که در شعر اولویت با متن است بعد درون متن و لایه های مختلف، آنهم لایه مندی مناسب طوری که مخاطب بتواند به آن راه یابد وگرنه قفل زدن بر در و دعوت مهمان چه حسنی دارد؟
برای پیدایش واژه ها در یک شعر حتما باید علل متقن و قابل قبولی ارائه گردد وگرنه نوشته ی ما به قهقرا خواهد رفت.
🚩
نترس هرگز صدای یک جغد
جنگل را ترسناک نمی کند
نترس زره نپوشیده
خط مقدم یک جنگ ، سپر نمی شوی
راز وحشتناک نور در آتش
شبیه ترس تو نیست
🔴 شعر پس از سرایش میتواند بهبود پیدا کند و به اصطلاح صیقل کاری و سمباده کاری، شعر را جلا میدهد
توجه به نکات نگارشی و حتی ساختار و مضمون نوشته ی ما را در ردیف اشعار برتر قرار میدهد.
هم مخاطب روبرو و هم مخاطب درون باید بفهمد که این شعر ارزش خواندن دارد
🔴 همان گونه که قبلا گفتم این سطور قابلیت این را دارد که به عنوان یک شعر کوتاه مستقل تلقی گردد
👈
نترس هرگز صدای یک جغد
جنگل را ترسناک نمی کند
هم زیبا است هم شاعرانه
اما ادامه ی شعر باز مبهم است ضعیف است رسا نیست
در تحلیل ساختمانی این بند و حتی کل شعر میتوان گفت تعادل بنا مراعات نشده و رابطه ی مناسبی بین اجزا برقرار نیست
و با عنایت بر معیارهای زیبا شناسی از نظر من مردود است.
🚩
پیداست ذلیلانه لابلای بوته هاپنهان شده ای
آهای سرباز ترسو برو بمیر ، برو بمیر
تا ابد برو بمیر
در کل بر اساس مشاهدات عینی در این شعر نقاط ضعف و قوت آن را خلاصه وار عرض میکنم
⭕ نقاط ضعف
🔶شخصیت سازی مبهم، ناقص، ابتر
🔶 ایراد های نگارشی و املایی
🔶 مبهم نویسی و عدم برقراری ارتباط با مخاطب
🔶 روایت ضعیف
🔶 پرش نامناسب از رئالیسم به ضد رئالیسم
🔶 سطر بندی نادرست در برخی جاها
🔶 بهره ی کم از صنایع ادبی
🔶 موسیقی ضعیف درونی به علت عدم رعایت حسن همجواری کلمات
⭕ نقاط قوت
🔶 لایه مند بودن برخی سطور و تفکر مخاطب
🔶 استفاده از صنعت
اتساع (Dilation) برای کلمه ی سرباز علیرغم ارائه ی برخی المان های آشنا
🔶 داشتن برخی سطور شاخص به عنوان شعر مستقل کوتاه
🔶 نگاه جامعه شناسی به شعر
🔶 زبان ساده ی شعر
🔶 پیوند عشق و شعور
🔶 وجود برخی پیشران های شعری هرچند با بُرد کوتاه
برای بانو صیاد آرزوی موفقیت دارم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی