تو از پونه های باغچه چه خواهی پرسید؟
کدامین باغ مترادف در شکست
هرم ذهن واپس رفته ی هراس توست
پرندگان به کدام طرف
شبیه همزاد مه
پنجره را به وزن پلک های تو
فصل فصل در اتفاق نگاه
به اشاره سبز نور می رساند
٭
٭
یک دقیقه صبرکن
دنیا همین اندوه خراش مرگ نیست
همین شکاف ........نیست
سفر کوک شده ای ست
همراه شانه های یک کودک
منشور سیاه سنگ را
به رودخانه چندسالگی تو بودن خواهد برد
من ازمرور چندسالگی تو
شبیه حزن سینه
در آبها جاری خواهم شد
٭٭٭
٭٭٭
پست سر چکاوک ها
آفتاب ذهن گشاده خودرا رو می کند
و من ناهمگون تر از یک نقاش
پای آفتاب را دربطالت باد
روی زمین خواهم کشید
ونومیدانه غروب بادرا
درمسیر رودخانه به باران خواهم گفت
٭٭٭٭
٭٭٭٭
برگ برگ این درخت
سایه ی غربت مسافری خواهد بود
تا بیکران در آوازه ی خود
وسیع در رودخانه غرق خواهد شد
وتو هنوز در تکاپوی پرسش از پونه ها
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با احترام آوا صیاد
به به
درود برشما
زیباومتفاوت
آفرین