عصرعصرظلمت و جولان بی ناموس هاست
دوردور کرکسان وغربت ققنوس هاست
روزها آبستن درداست و شبها بی قرار
عصرسردزندگی درحلقه ی کابوس هاست!
قرن قرن درد بی درمان ومرگ بی صداست
خون شده شام ونهار دشمن جان بشر
مست قدرت می زندبرطبل توخالی جنگ
می کندفرمانروایی تابه کی قانون شر؟!
ازجهان کم شد چه آسان سایه ی خورشید عشق
قلوه سنگی جای قلب است اندرون سینه ها
نیست ازدریادلان مهربان دیگراثر
گشته دنیا غرق مرداب پلیدکینه ها
سوگوارنورایمانیم ودلهاغرق شک
لابلای لحظه هامان گم شده ردخدا
سهممان ازدشت سبزآرزوهادردشد
رفته آرامش ازاین سیاره ی پرادعا
ّبغضهابر روی هم انبارگشت واشکمان
مثل باران می چکد ازآسمان چشم ها
شادمانی کوله اش رابست ورفت از کوچه ها
شعرغم می ریزداینجا اززبان چشم ها
مانده دردلهایمان صدها سوال بی جواب
تندبادحادثه پایان نمی گیرد چرا
غصه ریزان است و چترپاره ای دردستمان
این زمین بینوا سامان نمی گیرد چرا؟
✍️جمیله عجم (ب.و)
⭕(نسل های آینده یا فراموش میکنند یا ستایش، تنها منتقد است که رو در روی نویسنده داوری نهایی را میکند.)⭕
والتر بنیامین
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا در دانشگاه شعر ناب نقدی بنویسم
شعری پیش رو داریم از بانو عجم که
ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
🔴 قالب شعر و چالش های آن
بر اساس آمار میدانی و مشاهدات عینی در اشعار سروران گرامی در سایت نکته ی مهمی وجود دارد که گفتن آن خالی از لطف نیست.
هر شاعری پس از اسکلت بندی شعرش در ذهن بر اساس امکانات موجود
در یک قالب شعری همچنین استعداد خودش در سرودن، قالبی را مشخص و براساس قواعد آن قالب شعرش را پیش می برد
حال ممکن است این قالب موزون باشد
و از زیر شاخه های آن استفاده کند
مانند غزل، مثنوی، چهارپاره، رباعی و غیره و ذالک و یا ممکن است قالب شعر غیر موزون باشد مانند سپید و زیر مجموعه های آن
اما نکته ی مهم حائز اهمیت این است که شاعر باید دقیقا در چهار چوب همان قالب، شعرش را پیش ببرد وگرنه تخطی از این قوانین باعث سلاخی شدن شعر و ابتر ماندن آن میشود.
مگر داریم شاعری قالب و فرم غزل را برای شعرش انتخاب کند ولی وزن و قوافی درست نباشد؟ مگر داریم شاعری قالب سپید را انتخاب کند و سطر بندی و موسیقی کلام را مراعات نکند؟
برخی از دوستان متاسفانه در اظهارات خودشان عنوان میکنند من نمیخواهم مضمون را فدای ساختار کنم که به زعم من اشتباه ترین جمله ی تاریخ ادبیات است.
مگر شعر فقط مضمون است؟
مگر شعر فقط ساختار است؟
همه ی المان های شعر ساز دست به دست هم میدهند و شعر میسازند.
نباید تنبلی خود را در آفرینش شعر با نو آوری یکی بگیریم
نوآوری وقتی اتفاق می افتد که شاعر در هر قالبی علامه باشد و بعد از گذراندن همه ی مراحل و دود چراغ خوردن، دست به نوع آوری در شعر بزند آنهم نوع آوری که ماندگار باشد مانند نیمای بزرگ
پس یادمان نرود هر قالبی قوانینی دارد واگر شعری قوانین قالب انتخابی شاعر را نداشته باشد از حیطه ی شعر خارج میگردد هرچند مضامین عالی داشته باشد.
🔴 نشانه شناسی در شعر
از عمر مبحث نشانه شناسی در شعر یک قرن هم نمیگذرد. اولین بار این مباحث را
دو اندیشمند به اسامی :
لویی فردینان دو سوسور زبان شناس اهل چک و چارلز سندرس پیرس منطق دان آمریکایی مطرح کردند در این نظریات از هر عنصری در زبان شناسی که منجر به تداعی مطلبی در ذهن مخاطب شود پرده برداری شده است.
سمبولوژی در شعر یکی از مباحث مهمی است که هر شاعر برای عمق دادن به شعرش باید آن را لحاظ کند وگرنه شعر قوت و قدرت چندانی نخواهد داشت.
علم نشانه ها یا سمیوتیک اصول حاکم بر نشانه ها در شعر را بررسی و همه ی قواعد آن را آشکار میکند.
جالب است که تصویر سازی در شعر هم مدیون همین قواعد است و محور همنشینی و جانشینی باعث خلق تصاویر و حتی ترکیبات بکر در حوزهی ادبیات میشود.
سرکار خانم عجم در سراسر شعرشان از نشانه هایی سخن گفته اند که ذهن مخاطب را به چالش میکشد
از قبیل
👈 دور کرکسان، غربت ققنوس، آبستنی درد برای روز، زندگی در حلقه ی کابوس
مرگ بی صدا، خون خواری، کم شدن سایه ی خورشید عشق، جا گرفتن قلوه سنگ در سینه، سوگوار نور ایمان بودن، دشت سبز آرزوها، سیاره ی پر ادعا، بارش غصه و خیلی نشانه های دیگر
این نشانه ها سبب شده در ذهن مخاطب خواسته های ذهنی شاعر به عینیت نزدیک شود و به نوعی زبان شعر الکن نباشد.
🔴 سویه های ناتورالیستی در شعر
در شعر خانم عجم سویه های از ناتورالیسم ( طبیعت گرایانه) مشاهده میگردد مانند
🚩 دوردور کرکسان وغربت ققنوس هاست
🚩 ازجهان کم شد چه آسان سایه ی خورشید عشق
🚩 قلوه سنگی جای قلب است اندرون سینه ها
🚩 نیست ازدریادلان مهربان دیگر اثر
🚩 گشته دنیا غرق مرداب پلیدکینه ها
🚩 سهممان ازدشت سبزآرزوهادردشد
🚩 رفته آرامش ازاین سیاره ی پرادعا
🚩 مثل باران می چکد ازآسمان چشم ها
🚩 تندبادحادثه پایان نمی گیرد چرا
حسن استفاده از این سویه در شعر خصوصا اشعار اعتراضی در این است که مخاطب خودش را با محوریت شعر درگیر میکند چون طبیعت برای مخاطب المانی است ملموس پس بهتر میتواند نقش واژه ها و کلمات را در شعر درک کند.
وقتی شاعری این موتیف های سبکی را در ناتورالیسم به کار می برد از دو محور برای مخاطب راه گشایی میکند
محور ایماژ و محور سوبژکتیویسم (ذهنیت گرایی) که هر دو در فراخ اندیشه ی شاعر موثر است و جاده صاف کن
حتی این دو محور در دیالکتیک بین مخاطب و شاعر نقش اساسی دارد و میتوان گفت که گیرایی مخاطب درگرو گیرایی شاعر از خود شعر است
🔴 شعر سیاسی اجتماعی موثر
گرچه شعرا در انتخاب موضوع شعر مختارند اما کم نبودند شاعران صله بگیر یا خنثی که درد های اجتماع برای آنان پشیزی ارزش نداشت و خود را در افاعیل بی طرفی غرق کرده بودند.
در مقابل شاعرانی هم بوده و هستند که درد انسان و اجتماع برایشان مهم است و سعی میکنند در نوشته هایشان حتی شده به قدر ارزنی از این درد ها سخن گویند بلکه موثر افتد.
اما چیزی که مهم است چگونگی بیان مقصودات شاعرانه است تا بیشترین تاثیر را بر مخاطب گذارد متاسفانه برخی از شعرا علیرغم داشتن دغدغه مندی توان سرودن اشعار عالی را ندارند و در مدار و چرخه ی تکرار بدون نوآوری درجا میزنند.
شاعر باید رنج خود و دیگران را در هنر شعر نویسی عینی کند و این ممکن نیست مگر اینکه شاعر از مفهوم درد و رنج درک مناسبی داشته باشد چه از حیث اومانیستی و نهادینه کردن آن در شعر و چه از منظر جامعه شناسی.
حتی به زعم من شاعر باید از منظر کرونولوژیک و جهان وطنی به مقوله ی درد و رنج در شعر توجه کند همان کاری که بانو عجم در برخی بندهای شعرش کرده است
🚩
مانده دردلهایمان صدها سوال بی جواب
تندبادحادثه پایان نمی گیرد چرا
غصه ریزان است و چترپاره ای دردستمان
این زمین بینوا سامان نمی گیرد چرا؟
همین بند خود شاهد گویایی است بر مدعای بالا
شاعر با این دیدگاه شعرش را جهانی میکند فقط درد زیست بوم خود را نگاه نمیکند جهان برای وی مهم است حتی درد و رنج زیست کره و این نهایت دغدغه مندی نویسنده و یا شاعر است در مواجهه با آلام.
توجه جهان شمولانه ی یک شاعر به درماندگی ها و اسارت های بشری و اشاره به تاریخ استثمار انسانی و شکنجه و استحمار سرکوب گرایانه ی انسان حاکم بر ضد انسان ضعیف از ویژگی های شعر مدرن امروز است. این امر نوعی نقب زدن به سویه های پنهان و آشکار کردن علل و دلایل سازندگان استثمار در کل دنیاست.
به بانو عجم برای خلق این اثر فاخر تبریک عرض می کنم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی