دلم می خواست فردا صبح، دنیا جور دیگر بود
صدف ها می درخشیدند، دریا جور دیگر بود
نسیم ِ زندگی در کوچه با امّید می رقصید
و چشم ِ خانه ها غرق تماشا جور دیگر بود
دلم می خواست دلها خالی از کینه، پر از لبخند
و ذهن آکنده از افکار ِ زیبا جور دیگر بود
و با هر بوسه ی باران، گُلی از عشق می رویید
هوا با عطر ِ شادی بخش ِ گُلها جور دیگر بود
دلم می خواست طعم ِ قصه ی فرهاد، شیرین تر
و رنگ ِ قصه ی مجنون و لیلا جور دیگر بود
دلم میخواست ایمان با محبت آشتی می کرد
و مومن، مهربان و باور ما جور دیگر بود
خدا گیتار می زد، خوشه های عشق می خواندند
زمین با شوق می چرخید، فردا جور دیگر بود
(م. فریاد)
پی نوشت:
چند روز پیش، در کامنتی که برای غزل زیبای (نانوشته)، سروده ی شاعر اصیل و توانا_سرکار خانم سارا خوش روش_ نوشتم، بداهه ای گفتم که مصرع اولش این بود:
(دلممی خواست فردا صبح، دنیا جور دیگر بود)
و این غزل براساس اون بداهه سروده شد.
سپاس از خانم خوش روش گرامی برای شعر زیباشون.
و سپاس از همه شما که با نظرات خودتون، به بهتر شدن کیفیت نوشته های این ناچیز کمک می کنید🌹
کوچک شما: م. فریاد