ماه شعر(67)
لیلا
مجنونِ شعر نیست
اما
تو شاعر
دیوانه کن
لیلایِ شعرت را!
در سکوتِ در
که خواب هست شب
/لیلا نیمرو می کند آفتاب را
در بشقاب پنجره... برای خورشید ! /
و گرمایِ کلمه ها
چکه چکه
بر پیشانی شعر
هلال می شود!
_______________
شعر جان
«و البته» که
شاعر مدیون است
به هر کلمه که سبز میشود
آزادانه! بر سر راهش
کولی دوره گرد فانوس به دست
می گردد کوچه ها را خانه به خانه
در پی خورشید
و از پنجره ها سرک می کشد به خانه ها
و از خانه سرک می کشم به کوچه
کسی نیست
جز تاریکی که همه ی ما را سکوت کرده!
پشت کوههایی که ساکت اند!
ساعتِ خواب
ماه دوره گرد!
ساعتِ خواب
شاعر جان!
___________
زوزه ی ماه(36)
تاریکی
و شب
ماهِ زیبا
و زوزه ی گرگ
کدام را قهرمان این شعر کنم؟
یکی بالای زیبایی اش چنار را قدم میزند
و دیگری پرسه زنان کوچه ی بی سر انجام را
می توانم
با زوزه ی گرگ بخوابم
اگر رویای تو بگذارد!
زوزه و گرگ
چه را می سوزند
در این شبها!
__________
رودی از رویا(40)
آجر روی آجر گذاشتم
با هر روزی که می گذشت
روزهای آفتاب
پنجره بافتم
روزهای باران
جاری به هر شیب جهان
روزهای برف به هر دانه اش
از دست تو گفتم
و برف ها رودی از رویا
راهی شدند به جستجوی دریا
کافر بودم به سقف !
آبی،ماه و پرنده را
به غارت میبرد .
به تو مومن شدم!
که میآیی و آمدنت
رویش سقف است!
و
در، انتظار می کشد
ساختنش را از دست تو
از چشم تو از مشت تو
که می کوبی برسینه ام
و دوباره... قلبم آغاز میشود!
شهریور 98
بسیار زیبا و دلنشین بودند
دستمریزاد