یقین که بی خرد منم

درود بزرگوار
بسیار زیبا و دلنشین بود
با نظر جناب آزاد در مورد ویرایش و عدم تعجیل
در انتشار موافقم

سلام
گرفته دست ماتمم
کسره را محبت کنید به صورت ه آخر ننویسید مبحث هکسره را دنبال فرمایید

سلام آن مطلبی که در مورد گالیله فرمودید تفصیلش را در کدام کتاب بخوانیم متشکر

درود جناب سلیمی
زیبا بود و روان
به خوبی ارتباط گرفتم 🤍

سلام ودرود بر شما جناب سلیمی ارجمند سروده ای پر محتوا دارید قلمتان گهر بار مانا باشید🌹🌹🌹

درودهابرقلم واحساس نابتان
و این من درمیانِ غم هایی رقصنده بازهم قدعلم میکند
و میشود یک مَنِ استوار بر نو شدن هایِ یک احساسِ ناب

سلام و عرض ادب
بسیار عالیست
درودها

درود پاینده باشید

سلام جناب سلیمی
بسیار بسیار زیبا
احسنت. برشما

سلام و عرض درود خدمت جناب سلیمی بسیار عالی پاینده باشید

درود بر شما جناب سلیمی

عالی بود

درود ها
برادر گلم
لذت بردم از شعر زیبایت
و همچنین
از گالیله و... که گفتید

درود بر شما و نگاه جهان بینانه و حقیقت جوی تان

سلام و احترام‌جناب سلیمی ادیب
عالی بود هرچند دوست داشتم کمی مرتب تر ببینم اثرتان را
مطمئنا تاثیر بیشتری میگرفتند مخاطبان

با سلامی گرم و با صدها درود
آمدم، خواندم من این زیبا سرود
مهر آن بر دل نشاندم همچو رود
آفرین بر شاعرش
======================
منتظر اورا که پاید دفترم
با حضورش بر نهد منت سرم
خواند او شعرم فزاید باورم
نقد هم سازد چه خوب
======================
یک ستارک چون که هستی، شاعری
یک ستارک گر به خواندن حاضری
کسری از آن سه که گوید قادری
برسرودن شعر ناب
======================
این سروشم مثل کارتی مشترک
راه جو بر هرگلی چون شاپرک
کو کشد بر هر سرودی نو سَرَک
گر دل آزارت شده گو برکَنَم
======================
* *
و می گویند زمانی که گالیله این سخنان را بر زبان می راند با پای خود روی زمین می نوشت که زمین بدور خورشید می چرخد

دوست من آنقدر لطف در حق من کردی که شرمنده توأم اما باید بدانیم که شاعران لوله انتقال الهامات شعر نیستند که هر چه به ذهنشان آمد بنویسند. آن ها پردازشگرانی هستند که شور و انگیزش احساسی خودشان را در کورۀ مغزشان در قالب هنری می ریزند. قبل از این که خودشان را معدن سخن و الهامات بدانند کارگرانی بودند که آثار شان را با ناخن های خودشان از دل بتن خلق کردند. این بهانه خوبی نیست که من بگویم ایرادات خودم را همچنان ادامه خواهم داد به این بهانه که من سرشار از مطلب هستم.
اگر همه هنرمندان بزرگ مثل ما فکر می کردند الآن چیزی بنام آثار هنری وجود نداشت . چیزی به نام شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ و سعدی وجود نداشت. و در موزه ها تکه سنگ هایی بجای مجسمه های شاهکار چیده بودند و به تماشاچیان می گفتند که این سنگ قرار بود به مجسمه داوود تبدیل شود اما میکل آنژ چون حوصله چکش زدن به آن را نداشت همین طوری درموزه نشسته است شما خودتان تجسم کنید.

آثار شما چیزی بین دادائیسم و رئال است.

یعنی نه بی معنی بی معنی است

و نه معنی دار معنی دار

چقدر حرف بود
چقدر فریاد داشت
عالی بود