زمین آبستن نوزاد معلولی ست
زمان دلواپس غمگینی
این نازنین بانو
دهان آتش
دو دست درگیر آتشدان
و دردی
ناجوانمردانه و مبهم
که می پیچد
مثال مار
درونش ملتهب
بیرون
پر از آزار
و بی رحمی
که ناظر می شود
بی هیچ احساسی "هادس"
در قعر بی تابی
واقیانوس
ناآرام
خدای رعد و برق
آماده ی شلیک در باران
که با خشمی فزون
همچون شراره
از نگاهش
می زند
بر ابر
و فرزندی
بدون سود
در راه است
و از دردی
که اجباری ست
خدای آذرخش
در گیر آزار ست
و اقیانوس آرام
ملتهب از غصه ی
بانوی رنج آلود
به موجی می نشیند
"پوسایدن" تا رسد
در خشم طوفانی
خودش ....
تا ساحل تنها
بر این زیبا زن
پاکیزه خو
تنها زن دنیا
دمترا نازنین
بانوی بی همتا
به یاد دختر زیبای خود
در ماتمی بی حد
شده دلخسته و نومید
پر از
بی حاصلی
در خشکسالی
منتظر تا بارش
برکت
دراین فصل
بیابانی
19آبان 1400
آذر.م
*پوسایدن: خدای اقیانوس
هادس:خدای دنیای مردگان
دمترا:الهه ی زمین
پرسفون : دختر دمترا که 6 ماه روی زمین و 6 ماه زیر زمین زندگی میکند بخاطر ازدواج با هادس
زاویه ای متفاوت بود و البته عمیق
به شخصه آنرا دوست داشتم و آهنگ نیمایی پایداری داشت
👏👏🌺🌺
دو دست درگیر آتشدان
فقط کمی از روانی شعر کاسته بود که قطعا قابل اصلاح است 🙏🌺