گل پنجاه
ترانه ای برای تن اش
..
میان نوشیدنیها هم
هنوز تشنه ی آن لبم
که نسبش به شاخه های تاک مریوان می رسد
آه اگر پیراهنت ، دکمه را باز کند
کویر ، جنگل خواهد شد
میان میوه ها لیمو و میان رنگها ،
بلوط را بهانه کرده ام
تا ترانه از تنت ساز کنم
همین غریزه های بنفش
مرا به خوابی خوش می خوانند
تا برای تفسیر " ان مع العسر یسرا "
بدهکار مفتیان تریاک و تکفیر نباشم
...
چه سوالی ست
که پیش از تو جهان مانا چگونه بود ؟
به یادم هست
رودها
در روده ی ماهیان لجن خوار
شنا می کردند
و خورشید ، از تطاول شب
در شیار ذره ای پنهان بود
و گاه از دیوار مشرق سرک می کشید
به خواب خفته ی درختان !!!
خانمم
تو نبودی و
جهان کلماتم تاریک بود
_ بی هیچ سوسو و سرودی -
و میان خورشیدهای انقراض
پی فسیل چراغی می گشتم
که وامدار کنیسه های کور کینه جو نباشد
آه ... اگر این شعر ادامه داشت ...
می توانستم
ارتفاع نخل آرزو را تخمین بزنم
و رطب های رسیده ی دهانت را در سبد بریزم
می توانستم
حتا پله ای از چوب عاج عروج بسازم و
پاپتی تا ستاره های نگاهت بالا بروم
می توانستم _ آه اگر این شعر ادامه داشت _
دامن از پولکهای پلک خسته ات پر کنم
خانمم تو نبودی و
من برای تفسیر آیات زمین
پای در کفش مداحان مجالس کیک و ساندیس ...
رها کن مانا
بادبانها همه به ریش باد می خندند
تو هیچ گاه زورق زخمی این شعر را
به ساحل نخواهی برد .....
لار پنجم خرداد ۱۴۰۰
سلام پژمان عزیز
ایشالا فرصت دیگه .. کرانچی هم ارزان نمیشه چون تحریم هستیم
عیدت مبارک
چراغ اول و خودم روشن کردم
بسم الله