چهارشنبه ۱۶ آبان
اشعار دفتر شعرِ دگردیسی شاعر کوروش فلاح نژاد (رِند)
|
|
به دشتهای رنگارنگ آینده بگو
باد مارا با خود برده است
تا بار دیگر روزی
چون دانههای وحشی شقایقه
|
|
|
|
|
عشق
مرا به درونت تبعید کرده
|
|
|
|
|
زخم های چند پلشت
عاشقی را از یاد ما نخواهد برد
|
|
|
|
|
از رنج های رفتن از مرز کبود
با نسترن های بی گلدان
|
|
|
|
|
دلم مانده در هوای شهریوری آرام و بی دلشوره
|
|
|
|
|
ما ساده بودیم
در روزگاری که راه راه شدن مُد بود
|
|
|
|
|
تردید دارم به بادهای فتنه گر پاییزی
|
|
|
|
|
در گرمای نا فرسای نیمه تابستان
|
|
|
|
|
آه از این روز و شبهای مسموم
آه از این غروب نارنجی
|
|
|
|
|
میدانم که بیداری
ای ساغر شکسته
|
|
|
|
|
در تجسم واژه ها
نمی گنجند این دردها
در تفسیر هر نگاه تو
عاجزند چشمهای دنیا
|
|
|
|
|
درخت ها رستاخیز هر ساله اند
انسان هم پوست می اندازد
دوره دور ریختن افکار پوسیده ست
زمان نخواه
|
|
|
|
|
اینجا
کنار این صندلی خالی
مردی خاکستری نشسته
|
|
|
|
|
تمام دنیا را پشت سر جا خواهم گذاشت
از همه خاطره ها و دلبستگی ها
از بهار با همه تازه گیها
از ت
|
|
|
|
|
در من خورشیدیست در حال غروب
|
|
|