چهارشنبه ۳ بهمن
|
دفاتر شعر سید علیرضا خوانساری(بیدل)
آخرین اشعار ناب سید علیرضا خوانساری(بیدل)
|
من بودی و دل بودی و نازک دلکی بود
من بودی و می بودی و مستانه بتی بود
----
این دل به تمنای وصالش شده اتش
او شوخ بتی لول وشی یاسمنی بود
----
مستانه چو فریاد ز او بود همه شب
لرزانده به اندام که سرمست سری بود
----
مژده به دلم داد که هر شب می نابیست
معشوقه خوش لعبت و خوش شانه سری بود
----
گوید که بدینجاست همه جنت و فردوس
اندام بلورین و لوند و عجبا ناز تنی بود
----
بگسسته میان تن خود زانهمه زنار
یغماگر و پر فتنه و اشوبگری بود
----
اویخته این تن به بلندای یکی خاج
گو یهودایم و او مومنه ترسایی بود
----
چون بوسه رندانه ز او داشت طلب
او تحاشی همه شب کرده که عیاری بود
----
گوید انگاه به تو بوسه دهم وقت وصال
که تو هم مثل منی مغبچه ترسایی بود
----
مرغک دل نگرم تا که بدین دام افتاد
چونکه افسونگر و طناز و چه رعنایی بود
----
حالیا مانده ام و بیدلی و این دلکم
وان عجب بود که او رهزن طراری بود
--------------------------------------------------
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.