چهارشنبه ۳ بهمن
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
یا رب ز سر تا به زبان گردم مطیع تو عیان
عشقت به دل جاری کنی روحم بری سرو روان
آ ن در که بستی باز کنی رحمی من گریان کنی
بشکستم در خود زین فغان چشمی نمانده در کمان
لطفی چو دانه میدهی زنبور قندانه دهی
بادت ز فرمان قهرمان بشکسته زورق بادبان
دانم ز دریا خانهای خزانه ی مرجانهای
خالی نگه دار از خزان دانم تو بازوی توان
مرغی که بستی درغفان فریاد چه فاید از فقان
کانی ز گوهر هر زبان جانی تو مرگ را در توان
روحم شکستن بیغمان شاهد ندارد این زبان
چشمم ببند روحم ز سر آ زاد کن زین بیخبر
آزادی زین خزان گران هر روز شری در جهان
دنیای بیرحمی فغان کافر نشسته خاممان
طوبی بیفتاده ز دم راضی نباشی زین قدم
یاکه مرا فرمان خوان یا ریشه را برکن ز جان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا ودلنشین وستودنی قلم زده اید
مسرور ومستدام