منتظرم باش تا روئیدن ریحان می آیم
ساعت وعده گوش به فرمان می آیم
پشت پرچین وفا منتظرت می مانم
دو سه قدم زودتر از باد باران می آیم
عمریست در این کنج سکوت منتظرم
با شانه های خیس ناله کنان می آیم
گفته بودم در کوچه بن بست شقایق
به شوق دیدارت اشک ریزان می آیم
خوش آن روزی که زیر غرش رعد بلا
یکدم از پشت دیوار گلی نهان می آیم
وعده دیدار امروز به فردا نخواهم داد
مثل آهوی خسته نفس زنان می آیم
در دلم نیست جدا گردم از چشم سیاه
گر دیر رسم مضطرب دل نگران می آیم
نامه دادی و گفتم من نخوانده حیرانم
نامه نگشوده به سویت دوان می آیم
عمر من خسته انگار به درازا نکشید
نخوانده اعمال به دیدار رحمان می آیم
باورم شد بی تو نم باران لذتی ندارد
دم آخربا عزم جزم به میدان می آیم
در سکوت مرگبار عشق پی دیدار تو
پایبند عهدم بار دگر به پیمان می ایم
نامه ات خیس. مانند دلت سوزان بود
قلبی آکنده ز غم به امید یزدان می آیم
لشگری از ارتش غم به خط گشته چنان
به نابودی آن خط افتان وخیزان می آیم
شمس دل طاعون زده جا ماندن ندارد
می روم یا به دامن مادر مهمان می آیم
بسیار زیبا و شورانگیز بود