بیادت هست مادر
ان زمانی را که من ،
در کنار تو ودر میان آغوش پر از مهرت
طفولت راارام ارام
می نهادم پشت سر
ودر دامان پر از راز وصفای تو
ارام می خفتم !
وتو با مهربانی ،
از برایم قصه می گفتی
واهنگ صدای آسمانی وکلام گرم
پر از عشقت طنین لای لایی خفتنم میشد !
وتو برنایی ام را
اهسته اهسته وبا شوق وعشق مادرانه
پیوسته نظاره گر همی بودی !
جوانی وجمالت را
بپای آن نو نهال ناتوان خفته در گهواره
بنهادی هیچ حرفی وکلامی
از این همه رنج بگذشته وجوانی از دست رفته
نگفتی تو !
واورا سوی نور وروشنایی راهبر بودی ،
بیاد قطره های شیر خورده
از پستان پر از مهرت
فدای قد وبالایت ،
فدای دست های گرم پر از صدق وصفای تو
شوم مادر ،
به بخشا بر من این همه عمری که بر پای
من بنهادی عزیزمن !
تمام رنج ودردها وشب نخوابی
روز های بگذشته عمرت ،
وان تارهای سپید گشته مویت
که برف پیری زمانه بر سرت بنهاد !
ولیکن خوب میدانم ،
که در آن قلب پاک مهربانت
هیچگاه ذره ای کینه از کسی
پنهان نمی گردد !
خدا یار ونگهدارت عزیز من
بهرام معینی ( داریان )
هدیه به مادران سر زمینم در این روز خجسته
( روز مادر )
میلاد با سعادت حضرت زهرای مرضیه مبارک