يکشنبه ۱۶ دی
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
آنهم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت
یکروزصرف بستن دل شد به این وآن
روز دگربه کندن دل زین وآن گذشت
کلیم کاشانی
زیبا سروده کلیم ، ولی آن بزرگوار
گویا خبر نداشت که در طیِ روزگار
انسان ، به عصر و زمانی رسد که او
چندان شود غریب و گرفتار و بی قرار
که آن دو روز هم بشود صرف آب و نان
صرف حقیر و خوار شدن پیش این و آن
یک روز پیش دشمن بی داد و بی ادب
روزی دگر به نزد رفیقان و بستگان
حالا کلیم ، آید و بیند چه سان گذشت
شب ها و روزِ آدمیت آن چنان گذشت
که وقت برای بستن و دل کندنش نماند
خُفت و چرید ونیمه شبی ناگهان گذشت
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ارادت دارم جناب استکی عزیز از حضور و ابراز بزرگواری جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسيار زيبا و مبين مشكلات جامعه