جامه ی حوّا
افول من درعمق سیاهچاله های تاریخیِ
بدخواهان و حسد ورزانِ
چند هزار سال پیش
در شبی بی روزن نوری وحشتناک
اتفاق افتاد .
دقیقا نمی دانم
فکر کنم در سنه ی نخستین بود که
حیوانات ناطق هبوط کردند .
نقطه ی هبوط
جنب آسیاب بادی هزاره ی نابینایان فقر
قرار داشت
آدم ، قاعده و طریق سهل و آسان
خرد کردن گندم را
به راحتی آب نخوردن
در زیر دندانهای آسیاب خویش
در فردوس فرا گرفته بود
ولی در بوسه و کنار یلداهای بلند زمین
قابیل از صلب آدم و حوا بر زمین گَر افتاد
هیهات . . . . .
قبیله ی بی قابلیت قابیل
هابیلهایمان را کشتند وبه مزارع ما تجاوز کردند
و سیلوی آشیانه ی کبوترانمان را سوزاندند .
جامعه ی ملیّت و تشنگانِ سیره ی معنویّتمان را
در دشت زوال رها کرندند
و پروژه ی کاذب طویل المدت
ظلم فرزند آدم به آدم
کلید خورد .
خدایا پس ادریس کی می آید
تا جامه ی حوّا را سیاه پوش کند ؟؟
از همان زمان پرونده ی قاتل هابیل
به دادسرای نظام صهیون ارسال شد
و ماموران معذور
قابیل را در دادگاه صحرایی
سین جیم کرده
و اولین قاتل بشریت
به حکم قاضی القضّات عِبری
تبرئه شد
و نام او در کتاب گینس فرشتگان الهی
ثبت گردید .
رستاخیز !!
ما منتظر و نظاره گریم
لاحکم الا لله . لاحکم الا لله
فرمانی جزفرمان خدای تعالی
قبول نیست .
باقر رمزی باصر