سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 6 اسفند 1403
    26 شعبان 1446
      Monday 24 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        دوشنبه ۶ اسفند

        بانوی شعر و غزل

        شعری از

        رضا صفائی

        از دفتر عاشقانه ها نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۷ شهريور ۱۳۹۴ ۲۰:۵۹ شماره ثبت ۴۰۶۷۱
          بازدید : ۳۴۶   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا صفائی

        بانوی من
        به واسطه وجود توست که رنگ هستی به خود گرفته اند دلنوشته های من
        با هر کلامی که نقش می بندد بر دفترم
        می خواهم بگویمت دوستت دارم
        ای بانوی شعر و غزل
        وجود توست که به زیبایی هر چه تمام برایم معنا کرده است عشق را
        واژه ای که تا قبل از دیدن روی ماهت
        همیشه عاجز بوده ام در وصف آن
        حال که از حس من به خود آگاهی
        و می دانی تنها مخاطب دلنوشته های منی
        کم کن این عشوه و کرشمه هایت را
        هر چند که ناز کردنت بخشی از زیباییه ذاتی توست
        و من
        منی که سر تا پای وجودم تو را می سراید
        با این نوشته هاسعی در کشیدن آن را دارم
        آری
        کاش برای لحظاتی نگاهت را به من هدیه میدادی
        تا قلبم سرشار از عاشقانه ها می گشت
        و دفتر اشعارم راتبدیل به دیوانی از غزل میکرد
        اکنون این نوشته ها ، که گنگ و نا منظم خوانده می شود
        صدای قلب عاشقم است
        که با هر طپش اینگونه تو را می خواند
        وجاری می کند دستان من مجنون
        این نوای دلتنگی را بر دفترم
        می دانم روزی عشقمان به سر انجام می دسد
        روزی که خدا دست از عاشقی تو بر دارد
        خدایی که با این عظمت عاشقت گشت با نگاه به چشمانت
        و خود را میان امواج گیسوانت
        عطر دلربای تنت
        و صدای دلنشین قلبت جای داد
        حال من مانده ام که چگونه بنویسم تا تو عاشق من بشوی
        در مقابل رقیبی به این عظمت که قلبت را در دستانش دارد
        بانوی من بانوی شعر و غزل
        ای زیباترین خلقت خداوند در چشمان من
        می ترسم از جدال با کسی که جانم در دستان اوست
        پس آنقدر این نوشته های نا مفهوم را عاشقانه می نویسم
        تا عالمی برایمان پیش خدای عاشقت دعا کنند ...

        #رضا_صفائی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4