يکشنبه ۲ دی
عریان تر از خواب هایت... شعری از رونیا گلیان
از دفتر فصل تولد ... نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ تير ۱۳۹۰ ۱۲:۲۷ شماره ثبت ۳۸۶۷
بازدید : ۱۱۵۳ | نظرات : ۲۵
|
آخرین اشعار ناب رونیا گلیان
|
مدام سایه ای مرا به دنبال خویش می کشید و عطر روحی امان تلخی هایم را می برید بارها تا نزدیکی اش پیش می رفتم و او گم می شد میان اسپندهای زخمی از چشم های بد
آه .... چه شبها که آبستن دودها می شدم وچه روزها که درد می زاییدم و چه سالها که بزرگ می شدند و قد می کشیدند پیش چشمانم...
حالا دردهای من همه برای خودشان مردی شده اند باید به عروس آبها بسپارمشان و خودم در مسیر جنگلی بکر گم شوم
... به خوابهای ساده ام بر می گردم به فصلهای چشم به در مانده آنجا که ماهِ چشم گشایی ات مهرش را مهریه ی پائیز می کند و من ردِ روح تو را از باران می گیرم . . . به تو می رسم و با تو تا دست بوسی مهربانی پیش می روم با تو تا گونه بوسی خدا حافظی پیش می روم
و بازکه می گردم عریان تر از خوابهایت به رنگ خیالهای دلِ نازکت ، بیشتر دل می بندم... اعظم گلیان ( گلی )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.