يکشنبه ۲ دی
پادری زنانه شعری از رونیا گلیان
از دفتر در مسیر آفتاب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۲۸ شماره ثبت ۱۳۶۸۰
بازدید : ۱۶۰۸ | نظرات : ۴۳
|
آخرین اشعار ناب رونیا گلیان
|
شهری را می شناسم که در آن ماده گانش همخوابه ی کیسه های زباله اند و چنان بالنده که دور تا دور میدانهایش پر از سطلهای خوش ترکیب است! ارگانهای بهاری اش هم فصل نمی شناسند همیشه سبزند وآنقدر آب دیده اند که بوی پوسیدگی شان نیازِ تمامِ استخرهای سرباز را به لجنزار توجیه می کند... . . . و او که پاشنه های بلندش را کنارِ پادریِ زنانه اش پنهان کرده است وکفشهایش شبیه ساقدارهایِ مشکیِ برادرانش هست همیشه ،از تمامی میدانها می ترسد خوابهایش را به آب هم نمی سپارد و با لا می آورد کنارِ پلهایی که سُر میخورند به بانکهایی معتبر با حسابهایِ کوتاه مدت و بلند مدت رونیا گلیان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.