جمعه ۲۵ آبان
شير لرستاني(به دكتر هوشنگ اعظمی لرستاني) شعری از عليرضا حكيم
از دفتر زمزمه هاي تنهايي نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۰ ۲۳:۳۷ شماره ثبت ۳۰۱۵۰
بازدید : ۲۶۱۹ | نظرات : ۱۷۰
|
آخرین اشعار ناب عليرضا حكيم
|
از ياد مبر دكتر ايراني را
هوشنگ* همان شير لرستاني را
از غيرت او ايل به خود باليدند
ديدند چو آن غيرت ايراني را
تا برسر ما جغد پريشاني بود
با سنگ بزد جغد پريشاني را
تاريك شبي بود شبي ظلماني
او بود چراغی شب ظلماني را
با ديو زمان پنجه به پيكار گرفت
تا زنده كند صولت مرداني* را
او مرهم درد بينوايان گرديد
آموخت به ما طرز مسلماني را
تا خلق بدانند ره خانه ي دوست
بنهاد به ره شمع فروزاني را
با هر چه ضعيف،مهرورزی میکرد
تا جار زند ارزش انساني را
پيداست كه الگوي جوانمردي بود
در وي بنگر خصلت بيراني* را
سرمايهي او لطف كرم بود به خلق
تا قوم بياموزد از او خاني را
چون ديد كسي مانده به شهر آواره
بنمود به پا،سفره ي مهماني را
بركند ز بن باد ستم اين گل را
پژمرد فلك لالهي خنداني را
در بر بگرفتند همه زانوي غم
ديدند چو آن ضربهي شيطاني را
اي باد صبا چون برسي بر خاكش!
از من برسان صد گل نُعماني را
پاورقي
هوشنگ لرستاني:از مبارزان دوران انقلاب
مرداني :منسوب به مردان پدر بزرگ ايشان
بيران : مخفف بيرانوند يكي از ايل هاي لرستان
|
|
نقدها و نظرات
|
درود جناب استاد استکی ممنون از نظر ارزشمند و حضور سبزتان | |
|
درودها جناب خوش رو گرامی .و سپاسگزارم از حضور سبزتان | |
|
درود بسیار بر شما بانوی گرامی ممنون از نظر ارزشمندتان حضور تان سبز | |
|
درود بر شما جناب عزیزیان ممنونم از لطفت موفق باشید | |
|
درودها دوست گرام جماب مانا تشکر از حضرتعالی که چکیدهای از زندگانی پرثمر دکتذ هوشنگ را بیان کردهاید و جا دارد روز دکتر را خدمت جامعه ی پزشکان تبریک بگویم. در تایید حرف و حدیثها یکی از دوستان میگفت:« با پدرم از روستا چندین ساعت راهپیمایی کردیم؛ تا به شهر رسیدیم؛ و چون پولم کم بود، شرمنده بودم علاوه بر اینکه پول ویزیت نگرفت ، به داروخانه سفارش کرد. و پول دارو هم ازما نگرفتند» . پس از آن گفت:« پدرجان چرا ناراحتی؟» پدرم گفت راهمان دوراست الان هم هوا خوب نیست و شب است گفت امشب توی مطب من بمان فردا هم در مطب را ببند و برو . از اینگونه کارها در این دوران کم انجام میگیرد. | |
|
نمیدانم با چه زبان باید تشکر کرد هم از بازگویی زندگی نامه آن فقید سعید و هم از سروده بیمانندت مانا باش و توانا | |
|
سلام حمیدخان عزیز این شعر خیلی طولانیه . و خوشحال شدم که مورد پسندتان واقع شد . اگر عمری بود انشالله کاملش را منتشر خواهم کرد | |
|
سلام بزرگوار سپاسگزارم از لطف حضورتان | |
|
درودها گرامی سپاس حضورتان راستی که اینچین است | |
|
درودها بر شما جناب پارکی عزیز تشکر از شما بزرگوار با حضور سبزتان که همچنین مزین به شعر زیبایست استفاده کردم ، بمانید به مهر | |
|
درودها جناب آزادبخت عزیز سپاسگزارم از نظر سبزتان برقرار باشید | |
|
درودها بانو سپاس فراوان | |
|
درود بانو و سپاس از نظر ارزشمندتان | |
|
درودها بانو سپاس از نظر ارشمند و حضور سبزتان | |
|
درود بانو جلیلی سپاس بیکران از حضور ارزشمندتان مهرتان همیشگی | |
|
سلام و از حضور تان سپاسگزارم | |
|
درود جناب رضوی حضورتان باعث شادمانی است برقرار باشید | |
|
درود بسیار جناب غرب ممنون از حضورتون و بیان نکات ارزشمند | |
|
درودها بانو بسیار سپاس از حضورتان و بیان نکاتی ارزشمند و عاطفی | |
|
درود بسیار جناب ابراهیمی و سپاسگزارم از بیان نکات ارزشمند و نظر سبزتان | |
|
درود و سپاسگزارم | |
|
درود بر شما و سپاس بیکران | |
|
درودها بر شما جناب نیکروش عزیز
این شعر واقعییت هایی از زندگی آن بزرگوار است و هر بیت این شعر داستان و سرگذشتی دارد.ولی افسوس پزشکان این دوره فقط پول می شناسند سپاسگزارم از حضور سبزتان درصفحه ی شعرم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
از خوانش دوباره این سروده زیبا بهره بردم
روح جناب دکتر شاد