جمعه ۱۹ بهمن
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
ای فراموشیانِ خاموشان
بعدِ آنکه بر دار بمیرم،
بِدرودِ نسیانم را خواهید سرود
یا عکسم را دوباره بر دیوار
دار خواهید زد؟
|
|
نقدها و نظرات
|
درود ممنون از لطف و توجه شما ممنونم از دعای خیر شما | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود بسیار ممنونم شاهزاده خانوم گرامی | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود ممنونم از محبت شما. باید سر فرصت روی تحلیل شما فکر کنم... خصوصا آن قسمت روانشناسانه را... | |
|
درود جناب صادقی روی تحلیل من فکر کن وبازخورد فکرتان را برای من بنویس خیلی مهم است منتظر باز خوردفکرتان هستم
| |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود ممنون از لطف شما. مدتیست مرگ اندیشی ام زیاد شده بنا به دلایلی و به شعرم سرایت کرده به قول یکی از غزل هایم: دارم به مرگ رغبتَکی! رغبتی غریب! دارم ز مرگ وحشتکی! وحشتی مهیب... و از طرفی مدتیست همدردی می کنم از نظر احساسی با کسانی که افکار خودکشی دارند (خودم ابدا ندارم - لااقل خوداگاه)، اما درونم را میکاومم و آن حس کوچک تمایل به مردن را برای خودم بزرگ می کنم تا بتوانم از زبان شخص دیگری صحبت کنم. در واقع این شعر بیان حال خود من هم هست و هم نیست. درباره توقف هم نمیدانم. البته احتمال دارد روزی دوباره با همان حس به آن برگردم و گسترشش دهم. شاید هم نه | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود ممنونم از لطف شما یاسر عزیز | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود بر آقای نصر اللهی عزیز. حالا من که نه ولی یک شاعر مشهور در دوران مشروطه بوده به نام ادیب الممالک فراهانی که شعر خوب زیاد دارد | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود ممنونم آقای کریمی. بله حقیقتا سخن درستی است | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود آقای حاجی پور. ممنونم از لطف شما اگر حسش باشد شاید گسترش دادم | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود ممنونم جناب میرزا دوست | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود ممنونم از شما جناب علیپور | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود. درست می فرمایید تلخ است و تلخ... | |
|
سلام و ادب احتارم بسیار عالی دست مریزا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود. ممنون که آمدید و این مصراع حافظ را هم هدیه آوردید. عالی👌 | |
|
درود سید عزیز ممنون از لطف شما | |
|
درود بر همشهری و برادر نازنین خودم | |
|
درود ممنونم از بازخورد شما و سبز کردن صفحه بنده. دربار الفاظ ثقیل نمی دانم کدام مورد را در نظر دارید: فراموشیان، خاموشان، بدرود، نسیان، سرودن، دوباره، دیوار، دار اگر از نظر شما این الفاظ ثقیل هستند، پس ما باید کل ادبیات فارسی را تخته کنیم. شاعر که فقط در تصویر نباید آشنایی زدایی انجام بدهد بلکه زبان هم مهم است. اگر قرار باشد شاعر نه ترکیب اضافی یا وصفی جدیدی بسازد نه کلامش موسیقی داشته باشد نه شعرش دارای ساختار باشد، پس خلاقیت شاعرانه محدود می شود. «بِدرود سرودن» (یا ترکیبی مثل سرود بدرود یا خداحافظی) چه اشکالی دارد؟ حتی حروف در شعر باید به خواننده حس بدهند؛ درباره نیمه تمام بودن هم مخالف نیستم (و البته در این زمینه نظر قطعی ندارم). درباره چالش هم نمیدانم... قضاوت با خوانندگان است. مشکل شما این است که گمان میکنید سرودن به زبان قابل فهم یعنی سرودن به زبان نثر... کسی در نثر نمیگوید: خواب در چشم ترم میشکند، یا نمیگوید: «گریهٔ خندیده منم» یا «فغان کاین لولیان شوخِ شیرینکار شهرآشوب»؛ نکته این است که در مکتب ادبی شما، ممکن است این رویکرد قابل قبول نباشد. اما این رویکردی ست که به مدت ۱۱۰۰ سال شعرای پارسی زبان داشته اند. فروغ فرخزاد را ببینید: رگبارِ نوبهاری و خوابِ دریچه را با دستهای وسوسه مغشوش میکنی یا این مورد از شاملو: کوه ها با همند و تنهایند همچو ما با همانِ تنهایان آیا «با همانِ تنهایان» ثقیل است؟ چون هیچ کس در زندگی روزمره یا در زبان نثر چنین ساختاری نمی آفریند... این مخصوص زبان شعر است. زبان شعر می تواند تشخص داشته باشد. این تشخص را ایماژها، موسیقی، ترکیب های اضافی و وصفی، آشنایی زدایی و... تعیین میکنند. ضمنا شعری که فرستادید هم زیبا بود و ممنون بابت اشتراک آن. | |
|
سلام دوست من شما اشاره به شعری از فروغ کردید ولی فراموش نکنید شاهکار شعر فروغ این چند بیت در ظاهر ساده و روان می باشد هیچگاه ثقیل شعر گفتن منجر به زیبایی و فهم بیشتر شعر نمی شود شعر پرنده مردنی ست در عین سادگی یکی از شاهکار های ادبیات شعر نیمایی ایران زمین است دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتم را به پوست کشیده شب می کشم چراغ های رابطه تاریکند چراغ های رابطه تارکند گسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به مهمانی کنجشگ ها نخواهد برد..... و تا آخر شما یک کلمه ثقیل در این نمی ببیند ولی شاهکار شعر فروع است به نظر من شما در شعر کلاسیک استعداد بیشتری دارید و بهتر است در همان شعر کلاسیک کوشش کنید... با تشکر فراوان شاد باشید و سلامت | |
|
درود ممنون از پاسخ شما. بازخورد شما برای مهم است. اما شعری که آوردید حرف مرا کاملا ثابت کرد: و انگشتم را به پوست کشیده شب می کشم پوست کشیدهٔ شب یک ترکیب کاملا جدید است و استعاره ای بس زیبا در آن بکار رفته. جدا از موسیقی عروضی این شعر دارای موسیقی ناشی از واج آرایی س/ش دارد. فعل «کشم» با «کشیده» نه تنها هم نشینی ک، ش دارد بلکه اساسا هم ریشه هستند (اشتقاق). «چراغ های رابطه» هم که کاملا نوآورانه است و «تاریک بودن چراغ های رابطه» هم بسا بیشتر. «به آفتاب رفتن/بردن» هم که عالیست و البته قبل از فروغ هم بارها شاعران کهنه و نو استفاده کرده اند و اصطلاحی میراث دار ادبیات پارسی است. و بند آخری که نیاوردید: پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی ست که البته شاهکار فروغ است و حکمتی در آن هست که با تمثیلی زیبا بیان شده. اما فروغ حتی در این تمثیل هم از موسیقی قافل نشده است: پرواز «ر»ا به خاط«ر» بسپا«ر» پ«ر»(ند)ه م«ر»(دن)»ی ست هر دو مصراع با «پ» شروع میشوند؛ پرواز و پرنده تناسب معنوی دارند. پرنده و مردنی از نظر صوتی در ۳ حرف اشتراک دارند. از طرفی چنانچه گفتن شعر موسیقی عروضی نیمایی را هم دارد. در واقع این شعر فروغ تمام آنچه را من در کامنت قبلی ام گفتم به طور عینی ثابت می کند. | |
|
درود. ممنونم از تذکر شما. کاملا درست است و من گاهی یک مقدار کله شق می شوم. گاهی پاسخ دادن به صفحه سبز می تواند موجب سوء برداشت شود که طرف انتقاد ناپذیر است. ولی به خدا اینطور نیست. من صرفا به دیالوگ معتقدم و البته هم نظرات را هم در نظر میگیرم. درباره من و آقای فریادی هم تفاوت رویکرد و دیدگاه ما نسبت به شعر است وگرنه موضع ایشان از زاویه دید و رویکرد خودشان معتبر است. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برشما جناب صادقی
زیباوتامل برانگیز بود
ان شاالله که صدسال عمربابرکت وعزت وسلامتی داشته باشید