گاهی یک سکه فاجعه ی زن فاحشه خواهد بود
وپایم روی پله های پند ،بند نمی شود
وگاهی صبح،گرمابه گلها
چشم هایم را در خاطرمتبادر شده ی
شهوت عروسک ها می گذاشت
من از رویش عینی گلها
دستم را روی گاری گل فروش
تا سمت خورشید به هرزگی خواهم برد
تو از تنهایی کدام تابستان
قربانگاه سایه ها خواهی شد
ای اندوه زن فاحشه
خار در پای ماه
حسرت کدام خورشید خواهد بود ؟
آه ماه
بصیرت برگ های بی تفکری ست
که چک چک آب را
گمنامی سرفه ی ابرها می دانست
ای صدای آرزو درمرگ
در برگ برگ گلبرگ ها
کدام حقیقت آغشته به خون خواهد شد
ای صدای آرزو در مرگ
در نهایت کدام حماسه متلاشی خواهی شد
ای زن فاحشه در هاله ی کدام ماه
دوباره خودرا می پوشانی
از خاک بگذر
گاهی ضربان قلب ماه
هیجان توخواهد بود
ازغوغای غروب
وهیاهوی چند ابر فهمیدم
زن فاحشه ،سیب سرخی بود در دست ماه
من اززمزمه ی گل فروش با گاری فهمیدم
خار فرو رفته درپای ماه
اوج ثانیه های مرگ ماهی بود در دریا
گاهی غنچه هاکتاب غفلت پاییزند
ای تابستان دوقدم مانده به مرگ
زن فاحشه مهمان کدام باغ آرزوست
ای مجادله ی انگشت مجاور ماه
در کشاکش کدام آه
فصل جنگل ها رو به خزان خواهد رفت
گاهی می روم تا دست در دست نگاه تازه ی ماه
مواظب خروش زن فاحشه باشم
می ترسم نطفه ی ماه در تن زن فاحشه بگیرد
ّّّّّّّّّٔ""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""“""""""
ای غم به دل دریا شوی
رازم شوی
زیبا به ظاهر کی شوی
ذاتم شوی
مرداب خشکی،،
فکر آب را بدکند
دنیای دریایی
به دل خاکم شوی
پپ پ ا ی ا ر و پایدار باشید
با احترام محمدرضا آزادبخت
درود برشما
شعری بسیار زیباوسرشارازحرف بود
تصاویربکر زیادی داشت